سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات دفاع مقدس (جبهه و جنگ)،کرامات شهدا
درباره ما
خلیل رنجبر[18]

این وبلاگ در جهت ابراز ارادت به شهیدان هشت سال دفاع مقدس طراحی و سعی در ارائه مطالب ناب و مستند را دارد . امیدوارم که راضی باشید و از نظرات سازنده تان این حقیر را بهره مند گردانید. در ضمن این وبلاگ در پایگاه ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و در سایت پیوندها جزو سایت های مفید قرار گرفته است. peyvandha.ir/1-5.htm

ویرایش
جستجو


وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها
یادداشت ثابت - یکشنبه 93/7/14 11:37 ص

 

با سلام و دعا جهت تعجیل در ظهور مهدی موعود(عج) و با آرزوی سلامتی امام خامنه ای(مدظله العالی)، شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات

ببینده گرامی جهت دیدن مطالب موضوعی بر روی عنوان مطلب مورد نظر در ابر چسب ها در کنار کادر وبلاگ کیلک کرده تا موضوع مربوط به آن را بتوانید براحتی ببینید . با سپاس

 





      

اولین بار که اعزام می شد درست 6 ماه بعد از عروسی ما بود .
اشک چشمانم را که دید گفت :
« مگه تو دوست نداری همسر شهید بشی ؟ »
دلم آرام شد .
با گریه دنبالش دویدم .
آخرین لحظه سر چرخاند،
نگاهی به من کرد و گفت :
« حجاب خودت را حفظ کن ،
حجاب تو کوبنده تر از خون ما بسیجی هاست ... »
25 روز بعد خبر شهادتش آمد ...
به روایت همسر بسیجی شهید حسن اسماعیلی




برچسب ها : خاطرات دفاع مقدس  ,


      

در جواب همه کسانی که می گویند همسرتان چقدر پول گرفته می گویم :
« ما بعد از شهادت همسرم خیلی چیزها گرفتیم اما پول نبود ،
من از شهادت همسرم صبر زینبی گرفتم ؛
و محمدمهدی فرزندمان سربلندی فرزند شهید بودن را گرفت.
هرچند ما ریالی نگرفتیم ،
اما در مقابل این داشته ها هرچقدر هم پول بدهند ارزشی ندارد ،
چون شهدای مدافع حرم لیاقت شهادت را از حضرت زینب (س) می گیرند ،
و این بر همه داشته های دنیوی ارجحیت دارد ... »
همسر شهید مدافع حرم مهدی حیدری




برچسب ها : مدافعان حرم  ,


      

خاطره زیبای دکتر قالیباف از شهید رفیعی که به تازگی شناسایی شده است
ابوالفضل یک طلبه رزمنده و عملیاتی بود. چندین بار مجروح شده بود، در جبهه‌های کردستان تا جنوب. در یکی از مجروحیت‌ها پشت ابوالفضل پر شده بود از ترکش‌های ریز که در سطح پوست متوقف شده بودند. گفتم ابوالفضل شانس آوردی که ترکش‌های عمیق نیست وگرنه آبکش شده بودی. برگشت و گفت من اینطور شهید نمی‌شوم. من «ابوالفضل» هستم و قراری با خدا دارم. من باید برسم به فرات و علقمه.
گذشت تا شب عملیات خیبر. دم غروب در آب‌راه «شط علی» آماده حرکت شده بودیم که صدایم کرد و گفت ببین باقر، امشب شب رفتن من است. من امشب به فرات می‌رسم و موعد قرارم با خدا امشب است. گفتم شوخی نکن. گفت مطمئنم که ما دیگر همدیگر را در این دنیا نخواهیم دید. همدیگر را محکم در آغوش گرفتیم. با لبخند گفت من بچه دارم اما خیلی دوست داشتم پسر دیگری می‌داشتم و نامش را الیاس می‌گذاشتم. به من قول بده که اگر بچه اولت پسر بود، نامش را الیاس بگذاری. قول دادم و رفت.
ابوالفضل درست می گفت. آن شب آخرین دیدار ما در این دنیا بود. تا فرات رفت و برنگشت. من به قولم عمل کردم و نام پسر اولم را الیاس گذاشتم.
سالها گذشت تا دوباره پیدایش کردیم. شهید « ابوالفضل رفیعی» معاون فرمانده لشگر 5 نصر، که پیکرش به عنوان شهید گمنام در دانشگاه فردوسی مشهد به خاک سپرده شده بود، حالا شناسایی شده.




برچسب ها : خاطرات دفاع مقدس  ,


      

ای حسین (ع) ...
تو که در کربلا یکایک شهدا را در آغوش می کشیدی و می بوسیدی و وداع می کردی ،
آیا ممکن است هنگامی که من نیز به خاک و خون می غلطم ، تو دست مهربانت را بر قلب من بگذاری و عطش عشق مرا به خود ، سیراب کنی ...؟!

فرازی از وصیتنامه شهید امیر سرتیپ جمشید جاودانیان




برچسب ها : وصیت نامه شهدا  ,


      
چهارشنبه 98/1/14 7:0 ع

شهید غلامعلی رجبی

کاخ غلامرضا پهلوی

توی دوران سربازی شده‌بود راننده‌ی قریب، پیشکار شاپور غلامرضا پهلوی. همراه او می‌رفت سرکشی باغ‌های غلامرضا  پهلوی. توی باغ لب به چیزی نمیزد، آن‌قدر که بالاخره یک روز صدای قریب درآمده‌بود که همه به من التماس میکنن اجازه بدم از میوه‌های باغ ببرن ولی تو حتی میوه‌هایی که خودم برات کنار میذارم رو هم بر نمیداری ببری؟!

یکبار موقع ناهار به کاخ رسیده‌بودند. آقای قریب او را برده بود آشپزخانه و سفارش کرده‌بود که هرچه می‌خواهد بهش بدهند. آن‌روز مهمانی بود و آشپزخانه پر از غذا و دسرهای مختلف.
به این جا که رسید مادر با کنجکاوی پرسید«خب مادر، چی خوردی؟» غلامعلی خندید، گفت خب معلومه، هیچی! اومدم تو کوچه‌ها یه نونوایی پیدا کردم، یه نون خریدم و کمی پنیر و انگور. نشستم کنار جوی آب و جای شما خالی، ناهارم رو خوردم.

برگرفته از مجموعه کتاب یادگاران جلد (24)




برچسب ها : خاطرات دفاع مقدس  ,


      
شنبه 98/1/3 8:0 ص

شهید غلامعلی رجبی
نفسی که با ندای یا ابوالفضل دوباره به جریان افتاد
غلامعلی هفت ساله بود. داشت در حیاط با نرده آهنی که به دیوار تکیه داده شده بود، بازی می‌کرد. نرده برگشت و او با پشت سر به کف حیاط خورد. پدر خودش را رساند بالای سرش.
سیاهی چشمانش رفته بود. بغلش کرد. اصلا نفس نمی‌کشید. کاری نمی‌شد کرد. با صدای بغض آلود فقط یا ابوالفضل(ع) می‌گفت و نمی‌گذاشت کسی دست به غلامعلی بزند. چند لحظه بعد چشم‌هایش برگشت و شروع کرد به نفس کشیدن.

برگرفته از مجموعه کتاب یادگاران جلد (24)




برچسب ها : خاطرات دفاع مقدس  ,


      
شنبه 97/12/18 9:0 ع


ج. پذیرش قطعنامه 598 به مثابه جام زهر
در چنین شرایطی حضرت امام(ره) با مشورت مسؤولین نظام و کارشناسان، مصلحت نظام اسلامی را در پذیرش قطعنامه 598 و قبول آتش بس دیدند و لذا باید از آن همه آرمانها و اهداف کلان و بلند مدتی که از تداوم دفاع مقدس انتظار داشتند چشم پوشی می نمودند اما این موضوع گیری جدید به هیچ وجه با روحیات و انتظارات مردم ایران و خصوصا رزمندگان و خانواده های شهدا و ایثارگران هماهنگی نداشت و آنان پذیرش چنین چرخش ناگهانی را نداشتند. افزون بر این، این موضع گیری می توانست تأثیر منفی بر حرکت های انقلابی و نهضت های آزادی بخش جهان نیز داشته باشد. طبیعی است در چنین شرایطی پذیرش قطعنامه و آتش بس، به مثابه کشیدن جام زهری برای حضرت امام(ره) بود که تنها به خاطر رضای خداوند و حفظ اسلام و مصالح نظام اسلامی آن را با جان و دل پذیرا شدند. و لذا در پیام تاریخی خود در مورد پذیرش قطعنامه می فرمایند: «... قبول این مسأله برای من از زهر کشنده تر است ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم ، در شرایط کنونی آنچه موجب این امر شد، تکلیف الهی ام بود. شما می دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم، اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آنچه گفتم گذشته و اگر آبرویی داشتم با خدا معامله کرده ام». البته اقدام خالصانهء حضرت امام(ره) هم در کوتاه مدت و هم در دراز مدت شرایط را به نفع نظام اسلامی رقم زد؛ زیرا این موضوع ناگهانی که به هیچ مورد انتظار دشمنان نبود، یکباره دشمن را به موضع انفعالی کشاند و در حالیکه از «ماشین جنگی» برتر و حمایت همه جانبه بین المللی برخوردار بود، با قبول قطعنامه از سوی ایران و حضور گسترده و بی نظیر مردم در جبهه ها، پس از نبردی یک ماهه شکست را پذیرفت و به قبول قطعنامه گردن نهاد و از سوی دیگر باعث شد تا شعار صلح طلبی را از دست دشمنان بگیرد و آنان را کاملا خلع سلاح نماید. و با حمله عراق به کویت و شکل گیری ائتلاف بین المللی علیه عراق، حقانیت ایران در جنگ تحمیلی برای همگان آشکار و دولت عراق به عنوان متجاوز شناخته شد.




برچسب ها : دفاع مقدس  ,


      
شنبه 97/12/18 3:0 ع

علت پذیرش قطعنامه و تعبیر جام زهر از سوی امام خمینی ( ره)
نحوه عملکرد حضرت امام(ره) در مورد پذیرش قطعنامه و آتش بس با عراق، نیازمند شناخت دقیق اهداف و انتظارات نظام اسلامی و حضرت امام(ره) از دفاع مقدس در مقابل تهاجم نظامی دشمن و موضع گیری های کلان و بلند مدت ایشان درباره جنگ تحمیلی و بالاخره شرایطی که منجر به پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران شد، می باشد. از این رو به اختصار مطالبی را بیان می نماییم:
الف. اهداف نظام اسلامی از دفاع مقدس
هر چند شروع جنگ تحمیل به هیچ وجه با خواست و ارادهء نظام اسلامی ایران نبود، اما بعد از آغاز آن وضعیتی به وجود آمد که نظام انقلابی ایران به عنوان کانون و منادی اسلام ناب محمدی(ص) و تنها سنگر پیکار در مقابل امپریالیسم و استبکار جهانی و امید بخش مستضعفان جهان و نهضت های آزادیبخش، باید مردانه و با تمام قوا در مقابل این تهاجم نظامی ایستادگی می نمود و با دادن درس سختی به متجاوزین و حامیان آنها و احقاق کامل حقوق ایران، درس ایستادگی و مقاومت تا پیروزی را به تمامی ملتهای مورد ستم و نهضت های آزادی بخش جهان، می آموخت. در واقع نظام اسلامی علاوه بر مقاصد مادی مانند بیرون راندن متجاوزین از خاک ایران، محکومیت متجاوز و پرداخت غرامت و ...، اهداف معنوی بسیار بالاتری از تداوم دفاع مقدس تعقیب می کرد که این اهداف برگرفته از اصول و مبانی اسلامی بود؛ از این رو دفاع مقدس نه یک جنگ معمولی بین دو دولت بلکه جنگی سرنوشت ساز بین جهان کفر با جهان اسلام بود که می بایست تا پیروزی قاطع جبهه اسلام و تسلیم استکبار جهانی و رفع فتنه تداوم می یافت. بر این اساس حضرت امام(ره) به صورت مرتب بر تداوم جنگ تا تأمین اهداف مشروع نظام اسلامی تأکید داشتند و می فرمودند:
«اگر این جنگ بیست سال هم طول بکشد ما همچنان ایستاده ایم»
ب. شرایط و اوضاع پذیرش قطعنامه 598
مقاومت، ایستادگی و پیروزی های مکرر ایران در جبهه های نبرد در طول سالهای جنگ به هیچ وجه خوشایند استکبار جهانی نبود از این رو اگر در ابتدای جنگ کمک های متنوع و فراوانی را به عراق نمودند اما در ماههای آخر جنگ، حمایت جهانی از عراق به اوج رسید و آمریکایی ها عملا و به طور مستقیم وارد صحنه شدند. سکوهای نفتی ما را بمباران می کردند و با هدایت هواپیماهای عراقی بمباران نفت کش ها را تسهیل می کردند. هواپیمای مسافربری ایران را مستقیما منهدم کردند. فرانسوی ها هواپیماهای پیشرفته سوپر اتاندارد و میراژ 2000 در اختیار آنها گذاشتند، روسها مدرنترین هواپیماهای جنگنده و دورپرداز و بلند پرواز و ... را به عراق ارسال کردند. کویت و عربستان سیل دلارهای خود را به عراق روانه ساختند. آلمانیها مواد لازم برای سلاح شیمیایی در اخیتار آنها می گذاشتند. عراق به طور وسیع مناطق مسکونی و جبهه ها را بمباران شیمیایی می کرد و مجامع بین المللی با سکوت خود این جنایات را تأیید می کردند. در نتیجه جنگ از حالت طبیعی خود خارج و به یک نسل کشی گسترده و بدون هیچ گونه ملاحظات اخلاقی، انسانی، حقوقی و ... تبدیل شده بود و از سوی دیگر تحریم های همه جانبه و شدید بین المللی، فشارهای بسیار زیادی در زمینه اقتصادی، نظامی و ... بر مردم و مسؤولین ایران به وجود آورده بود. در داخل کشور نیز بعضی از مسئولین وقت در دولت و در سمت های فرماندهی عالی جنگ هم عامل مهمی بر نوشیدن جام زهر توسط حضرت امام بودند. نامه هایی به امام نوشتند و در آن از امکانات و تجهیزات جنگی جدید سخن گفتند و ادامه جنگ را مشروط به تامین این تجهیزات نمودند. موضع گیری هایی کردند که به عقیده بعضی از کارشناسان باعث شد جام زهر به کام امام ریخته شود.




برچسب ها : دفاع مقدس  ,


      
سه شنبه 97/11/16 9:40 ص

ماجرای یک عذرخواهی
گفتش: میشه صداش کنید. گفتم: این دیگه چی می‌خواد در خونه ما؟ بچم با حزب الهی‌ها سروکار نداره بچه ما که ژیگولیه. به پسرم گفتم: بابا برو دم در! یکی کارت داره. پسرم که اومد. پریدن تو بغل هم؛ قبل از خداحافظی یه هدیه هم داد به پسر من و رفت! به پسرم گفتم: بابا ایشونو می‌شناختی؟ گفت: نه بابا، چند روز پیش داشتم تو خیابون می‌رفتم ایشون با ماشینش عبور کرد آب زیر تایر ماشینش ریخت رو شلوار من، من یه دادی زدم و ناسزایی گفتم، ایشون ایستاد اومد پایین. بابا نیم ساعت از من داشت عذرخواهی می‌کرد! «پسرم منو ببخش؛ پسرم من حواسم نبود». دیگه نگفت من یک چشم ندارم، اصلاً نصف این‌ور رو نمی‌بینم. بعد از عذرخواهی گفت: «پسرم میشه این آدرس خونتون رو به من بدی.» با ترس‌ولرز دادم، الآن اومده بود در خونه، برام یه شلوار جین هدیه آورده.
منبع: خبرگزاری مشرق
شهید مدافع حریم اهل‌بیت (ع)، سعید سیاح طاهری




برچسب ها : مدافعان حرم  ,


      
   1   2   3      >