• وبلاگ : خاطرات دفاع مقدس (جبهه و جنگ)،کرامات شهدا
  • يادداشت : سلام بر ابراهيم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    خيلي درد داره خيلي ...
    تعريف ميــکرد :
    همسرم توي حيــاط از روي ويلچر با صورت خورد زميــن...
    بعد که من دويــدم و از روي زميــن بلنــدش کردم
    ديــدم داره مثل ابـر بهار گريــه ميکنه...
    با تعجب بهش گفتم
    حاجي شما توي ايـن سالهاي مجروحيتت
    يــه بار آخ نگفتي
    چي شده؟!
    گفتش نميدونستم "زميــن خوردن با صــورت اينـقدر درد داره ...
    يا ابوالفضل (ع)