سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات دفاع مقدس (جبهه و جنگ)،کرامات شهدا
درباره ما
خلیل رنجبر[18]

این وبلاگ در جهت ابراز ارادت به شهیدان هشت سال دفاع مقدس طراحی و سعی در ارائه مطالب ناب و مستند را دارد . امیدوارم که راضی باشید و از نظرات سازنده تان این حقیر را بهره مند گردانید. در ضمن این وبلاگ در پایگاه ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و در سایت پیوندها جزو سایت های مفید قرار گرفته است. peyvandha.ir/1-5.htm

ویرایش
جستجو


وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها
سه شنبه 97/11/16 9:40 ص

ماجرای یک عذرخواهی
گفتش: میشه صداش کنید. گفتم: این دیگه چی می‌خواد در خونه ما؟ بچم با حزب الهی‌ها سروکار نداره بچه ما که ژیگولیه. به پسرم گفتم: بابا برو دم در! یکی کارت داره. پسرم که اومد. پریدن تو بغل هم؛ قبل از خداحافظی یه هدیه هم داد به پسر من و رفت! به پسرم گفتم: بابا ایشونو می‌شناختی؟ گفت: نه بابا، چند روز پیش داشتم تو خیابون می‌رفتم ایشون با ماشینش عبور کرد آب زیر تایر ماشینش ریخت رو شلوار من، من یه دادی زدم و ناسزایی گفتم، ایشون ایستاد اومد پایین. بابا نیم ساعت از من داشت عذرخواهی می‌کرد! «پسرم منو ببخش؛ پسرم من حواسم نبود». دیگه نگفت من یک چشم ندارم، اصلاً نصف این‌ور رو نمی‌بینم. بعد از عذرخواهی گفت: «پسرم میشه این آدرس خونتون رو به من بدی.» با ترس‌ولرز دادم، الآن اومده بود در خونه، برام یه شلوار جین هدیه آورده.
منبع: خبرگزاری مشرق
شهید مدافع حریم اهل‌بیت (ع)، سعید سیاح طاهری




برچسب ها : مدافعان حرم  ,


مطلب بعدی : جام زهر        مطلب قبلی : وصیت نامه شهید مدافع حرم حامد جوانی