کربلای جبهه ها یادش بخیر
بیقراری باز طغیان کرده است
خاطرم یاد شهیدان کرده است
یاد موقعیتها بخیر، که در آن به فکر موقعیت نبودیم.
یاد قرارگاهها بخیر ، که بیقراری می آورد.
یاد ایستگاههای صلواتی بخیر ، که استراحتگاه ملائک بود.
یاد سنگرهای استراحت بخیر ، که شبها در آن آسایش زمین می خورد و غفلت می گریخت.
یاد معبرها بخیر ، که راه عبور از مرز خاک ، تا افلاک بود.
یاد کانالها بخیر ، که در آن گنداب خودنمایی جریان نداشت.
یاد نقشه های عملیاتی بخیر ، که فلشهای خدایی در آن رسم میشد.
یاد قطب نما بخیر ، که روی به سوی مقصد اصلی انسان میگذاشت.
یاد بی سیم بخیر ، که رابط ما بود و آسمان.
یاد منورها بخیر ، که به دیدار چهره های نورانی شهدا می آمدند و سرانجام از شدت حسادت چراغ عمرشان خاموش می شد و در زمین می افتادند.
یاد مین بخیر، که سکوی پرواز بود.
یاد گلوله بخیر ، که قاصد وصال بود.
یاد کوله پشتی بخیر ، که توشه آخرت در آن گرد آمده بود.
یاد پلاک بخیر ، که شماره پرواز بود.
جا دارد چفیه چهار خانه ام را بر سر کشم و اشک حسرت فرو ریزم که ، من جا مانده ام!!