با که گویم
با که گویم خاطرات سالهای پیش را
لحظه های دود و آهن ?آتش و تشویش را
با که گویم میرود مردی به میدانهای مین
تا ببخشاید به آتش?پاره های خویش را
با کدامین باغ گلها?در میان باید نهاد
داستان لاله های سرخ سبز اندیش را
یک نفر میگفت ?می آیی ز سمت آسمان
می بری با یک نگاهت سایه تشویش را
این غزل - از چشمهایت - گرچه ناقابل بگو!
می پذیری برگ سبزی تحفه ی درویش را