فرمانده ای که به احترام سربازش ایستاد
براستی هیچ چیز جز شهادت زیبنده لاجوردی نبود؛ لاجوردی که در تمام نمازهایش شاهد بودیم از خدا طلب شهادت میکرد؛ هیچ صبحی از منزل خارج نشد مگر اینکه غسل شهادت کرده بودند.
اگرچه خانم تهرانی نژاد در سال 71 عروس شهید لاجوردی گشت و سالهای قبل را با وی نبوده است؛ اما مشتاقی وی به شناخت آن بزرگمرد سبب گشته بود تا در کانون خانواده به دنبال ویژگی های آن شهید باشد. و این مصاحبه آینه این تفحص وی است.
آیا ایشان در سالهای دفاع مقدس در جبهه شرکت داشتند؟
بله. ایشان بارها در جبهه حاضر شده بودند. از جمله، دفعاتی را به همراه زندانیانی توبه کار و یا به همراهی دوستانشان در دادستانی انقلاب در عملیات فاو هم در تدارکات فاو در شهر فاو یار و یاور رزمندگان اسلام در خط مقدم بودند. به واقع که شهید لاجوردی مرد میدان و کارزار و معرکه بود و هر امر خطیری را به جان میخرید چه در ایام صلح و چه در جنگ.
سفارشات شهید به خانوادهشان چه بود؟
سفارش مؤکد به خانواده داشتند که پشتیبان واقعی ولی فقیه باشند و در وصیتنامه خود نیز به خانواده بر سادهزیستی تأکید بسیار داشتهاند. ایشان همچنین در وصیتنامه خود به این نکته که شناخت منافقین امروزی بسیار مشکلتر است اشاره کردهاندو خواستار شناسایی شعارهای پوچ منافقان امروزی برای جوانان شدهاند.
ایشان شب قبل از شهادتشان به فرزندانشان فرموده بودند: بدانید خیر و صلاح شما و مردم انقلابی در اطاعت کامل از مقام ولایت فقیه است. جمله معروفی را توصیه میکردند که: در ولایت فقیه ذوب شوید.
ایشان در تمام طول عمر خود در پشت سر روحانیت مبارز قرار داشتند و اسلام منهای روحانیت را اسلام منهای اسلام و روحانیت مبارز را یگانه مرجع و ملجأ محرومان میدانستند.
مبارزات شهید لاجوردی و دوران مسئولیت ایشان به خوبی گویای این تفکر و عقیده ایشان است.
چه خاطرهای از ایشان دارید؟
در مراسم ختم، جوانی به منزل حاج آقا مراجعه کرد و خود را سرباز سابق سازمان زندانها معرفی کرد. او میگفت: روزی خدمت حاج آقا لاجوردی رسیدم و ایشان مرا مورد لطف قرار دادند. من نامهای را که به همراه داشتم به خدمت ایشان دادم و احترام نظامی گذاشتم.ایشان به من فرمودند: بفرمایید بنشینید فرزندم!
اما من مجدداً سلام نظامی دادم و به احترام مسئول مافوقم (حاج آقا لاجوردی) ننشستم. اما ایشان فرمودند: عزیزم اگر شما ننشینید، من میایستم؛ زیرا آن کس که از ایستادن فرد مراجعه کننده در برابرش خشنود باشد نزد خدا ملعون است. و من وقتی دیدم ایشان به احترام من ایستادند بسیار خجل شدم و از آن همه بزرگواری درس زندگی آموختم این سرباز که سربازیش تمام شده بود به احترام این شهید عزیز از راه بسیار دور برای ادای احترام به منزل حاج آقای لاجوردی آمده بود.
آیا هیچ وقت از این که از وظایف دولتی و سیاسی خویش کنار گرفته بودند، ابراز ناراحتی میکردند؟
خیر، ایشان هرگز به پست و مقامهای دنیوی علاقه ای نداشتند وهمیشه میفرمودند پست و مقام تا آنجا که بتواند خدمتی به جامعه اسلامی نماید، ارزشمند است و مقام در جمهوری اسلامی همیشه مسئولیتآور است. اولین روزی که از مقام دولتی کناره گرفته بودند به خدمت ایشان رسیدم درحالی که بسیار شاد و مسروربودند، فرمودند: دیشب اولین شبی بود که در طول عمر براحتی خوابیدم؛ زیرا دیگر مسئولیتی به دوش نداشتم. ایشان از پستهای دولتی برای موقعیت اجتماعی خود استفاده نمیکردند؛ بلکه مسئولیتهای اجتماعی را موقعیتی برای سیر الی الله میدانستند.
از تحصیلات ایشان برایمان بگویید؟
شهید به مدت چندین سال در محضر استادشان مرحوم شاهچراغی دروس حوزوی علمای بزرگ و مبارزی چون آیت الله مهدوی کنی و آیت الله انواری کسب فیض کرده بودند. ایشان در محبس رژیم ستم شاهی در درس خارج آیت الله مهدوی کنی شرکت داشتند و از محضر مبارک ایشان کسب فیض مینمودند و ارادتی خاص نسبت به این بزرگوار مجاهد داشتند.
حضرت آیت الله محمدی گیلانی رئیس دیوان عالی کشور میفرمودند: من ایشان را به عنوان مجتهدی آگاه و روشن بین میشناختم. من در میان اسناد مربوط به شهید لاجوردی که در کتاب اسناد ساواک به چاپ رسیده است؛ ذکر شده که ایشان در محبس بیش از هر چیز به مطالعه مشغول بودهاند.
آیا ایشان مشوق علمی برای فرزندانشان بودند؟
ایشان علی رغم حبسهای طویل المدت در بیغولههای ستمشاهی هرگز نقش تربیتی خود را در خانواده فراموش نکردند. در ملاقاتها و بخصوص درنامههای بجا مانده از این شهید که از زندان برای خانواده میفرستادند این نقش تربیتی کاملاً محسوس است. فرزندانشان را به رفتن به جلسات مذهبی دوستانشان توصیه مینمودند. کتابهایی را برای مطالعه به آنها معرفی میکردند. همچنین کلیه فرزندان خود را در مدارس اسلامی ثبت نام نموده بودند تا از محضر اساتیدی خوب بهرهمند شوند. و در تمامی نامههایشان پیگیر وضعیت تحصیلی فرزندانشان بودند و به همین دلیل همه فرزندان این شهید عزیز دارای تحصیلات عالی هستند.
از مبارزات و دردها و شکنجههای شهید لاجوردی برایمان بگویید؟
ایشان قبل از سال 1340 مبارزات خود را در گروه شیعیان شروع کردند. در سال 1343 به دنبال ترور حسنعلی منصور – نخست وزیر شاه – دستگیر شدند و به خاطر عدم اعتراف خود و دوستانشان بعد از هجده ماه آزاد شدند و مجدداً در سال 1349 به دنبال حمله به دفتر هواپیمایی اسرائیل و ایجاد راهپیمایی ضد اسرائیلی دستگیر شده و مدت چهار سال در حبس بودند در همین سالها بود که در اثر شکنجههای فراوان بینایی چشم چپ خود را از دست دادند که با پیوند قرنیه در چند سال بعد بینائیشان بهتر شد.همچنین گردن و پهلو و کمرشان در زیر شکنجه شکست و در کف پای ایشان حدود پانزده اثر شکنجههای رژیم دژخیم پهلوی به صورت پینههای حاصل از شلاقها تا روز شهادت ایشان را آزرده میکرد؛ به قول حضرت آیت الله خامنهای ایشان در همین سالها بود که به عنوان مرد پولادین در زندان نام گرفت زیرا همچنان که اشاره کردم و در کتاب اسناد ساواک چاپ وزارت اطلاعات آمده است. شهید لاجوردی حتی کلمه ای اعتراف نکرده و با شوخ طبعی همیشگی حتی ساواک را به تمسخر میگرفت.. در قسمتی از بازجویی از ایشان پرسیده شده است که به چه چیز اعتیاد دارید؟ میگویند به مطالعه و پرحرفی! میپرسند چه بیماریهایی دارید؟ شهید میگوید که تا قبل از دستگیری هیچ بیماری نداشتم اما بعد از دستگیری و شکنجه، کلکسیونی از بیماریها شدم؛ دید چشم چپم آسیب دیده، گردن و کمرم شکسته و.. میپرسند به چه چیز علاقه دارید؟ جواب میدهد: به قرآن و نهج البلاغه و..
ایشان مجدداً بعد از تحمل چهار سال زندان و آزادی بعد از ده ماه مجدداً دستیگر و تا ابتدای پیروزی انقلاب در زندان بودند.
از خلوص ایشان در مسئوولیتهایشان بفرمایید؟
خلوص و پاکدامنی ایشان چنان بود که عناصر فریب خورده پس از بازداشت، با دیدن این خلوص و بزرگواری تمام آنچه را دشمنان در ذهن آنها پدید آورده بودند به یکباره از دست میدادند و به روح بلند او پی میبردند.
از سادهزیستی شهید برایمان بفرمایید؟
سادهزیستی شهید لاجوردی زبانزد همه مردم و اقوام بود. ایشان وقتی وارد مجلسی میشدند هر کجا بود مینشستند. لباس ساده میپوشیدند و برای سرزدن به اداره زندانهای شهرستانها اکثراً از ماشیهای عمومی استفاده می کردند. بسیاری از مواقع در هنگام بازدید از زندانهای شهرستانها به علت نشناختن ایشان توسط محافظان در ورودی زندانها، مدتهای زیادی پشت در معطل میشدند. ایشان خود را معرفی نمی کردند تا از نحوه برخورد محافظان با مراجعان و میزان معطل شدن آنها آگاه شوند.
اکثر اوقات کارهای نظافت اتاق محل کار خود را انجام میدادند. در این اواخر که مسند دولتی نداشتند برای رفتن به محل کار از دوچرخه استفاده میکردند.
شاید یکی از دلایل ناشناخته ماندن شخصیت شهید لاجوردی نیز همین سادهزیستی و تواضع ایشان باشد.
فکر میکنید هدف منافقان از به شهادت رساندن مرحوم لاجوردی چه بود؟
منافقان کوردل کینهای سخت از شهید در دل داشتند چرا که شهید لاجوردی اولین فردی بود که خط فکری التقاطی آنها را از سال 1350 افشا کرده بود و همچنین جدیت و عدالت این شهید عزیز در زمان مسئولیت دادستانی انقلاب در برخورد با خط کفر و نفاق به نظر من از مهمترین عوامل کینهتوزی و دشمنی آنان با شهید و در نهایت ترور آن عزیز بوده است. اعضای این بیت شریف از اینکه خداوند چنان عاقبتی را برای پدر عزیزشان رقم زده است، بسیار مسرورند و خدا را شاکر که براستی هیچ چیز جز شهادت زیبنده لاجوردی نبود؛ لاجوردی که در تمام نمازهایش شاهد بودیم از خدا طلب شهادت میکرد؛ هیچ صبحی از منزل خارج نشد مگر اینکه غسل شهادت کرده بودند.
منبع: خبرگزاری دفاع مقدس