سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاطرات دفاع مقدس (جبهه و جنگ)،کرامات شهدا

نماز

یک برادر وظیفه داشتیم که خیلى به نماز مقید نبود و مخصوصا مواقعى که وضعیت قرمز و خطرناک مى شد، به طور کامل از نماز خواندن خوددارى مى کرد. احتمالا عامل اصلى آن ترس بود و مى خواست بیشتر با بقیه نیروها باشد. یک شب در یک کانال بودیم تا این که آتش بسیار سنگینى از طرف دشمن ریخته شد. تا نزدیکى هاى صبح مشغول نبرد بودیم و در گرماگرم جنگ صداى اذان پخش شد. کانال ما به حسینه و نمازخانه بسیار نزدیک بود. من به همراه چند نفر دیگر تاءکید کردیم که باید برویم و در نمازخانه نماز بخوانیم .نوبتى کانال را ترک مى کردیم و نماز مى خواندیم .تا سرانجام اغلب نیروهایى که آن جا بودند نماز را در نماز خانه خواندند. آن سرباز آن شب با ما بود و وقتى دید که این نیرها چه طور تا صبح مبارزه کرده اند و هنگام اذان به نماز خانه مى روند گفت : من واقعا تعجب مى کنم که با این همه ترکش و خمپاره حتى یک نفر از شما بابت نماز خواندنتان آسیب ندیدید. و با مشاهده این صحنه ها و درک این مطلب که نماز خواندن با توکل بر خدا هیچ خطرى ندارد، کم کم به جمع نمازگزاران پیوست و از انسان هاى مقید نسبت به نماز شد.  

منبع : نماز عشق - راوی:على اکبر اشراقى