محبت مادری!
در خیابان های نهاوند آن زمان زنی پرسه می زد که بیماری اش واگیر داشت و کثیف و ژولیده بود. عقب ماندگی ذهنی داشت. هرجا که ظاهر می شد مردم از جلویش در می رفتند. از او می ترسیدند، بدشان می آمد، چندششان می شد. همه از او دوری می کردند...
اما یک نفر بود که مثل بقیه نبود. او برای زن بیمار دل می سوزاند و به دادش می رسید، برایش غذا می آورد. مثل یک مادر کنارش می نشست و به او محبت می کرد. چیزی که از زن بیمار دریغ شده بود، ارزانی اش می کرد: مهر و محبت را.
روزی نبود که خورشید در آن غروب کند و خواهرم غذای او را فراموش کند. زنی که در خیابان های نهاوند پرسه می زد، برای نخستین بار از اعظم آموخت که محبت چیست و تا چه اندازه قویست!...
شهیده اعظم شفاهی
تولد : 1333
شهادت : 1364
علت شهادت : بمباران هوایی رژیم بعثی در شهرستان نهاوند
برگرفته از : آن روز؛ هشت صبح ، صفحه 13