به جای تابلو
شبی جهت نصب تابلو به همراه برادر طاهرنیا حرکت کردیم . به محور رسیدیم و به نصب تابلوها پرداختیم . من تابلوها را نگه می داشتم و طاهر نیا با چوب به سر آنها می کوبید تا داخل زمین فرو بروند . یک لحظه درد همه ی وجودم را فرا گرفت و متوجه شدم طاهر نیا عوض اینکه روی تابلو بکوبد ، روی سر من کوبیده است . بعد ار آن هر دو به خنده افتادیم.
راوی : محمدحسین جوانشان ، ماهنامه ستارگان درخشان ، ش 19 و 20 ، ص 14