خاطره ناب از شهید اسماعیل دقایقی
به نقل از همسر شهید
یک بار سر یک مسئله ای با هم به توافق نرسیدیم،
هر کدام روی حرف خود ایستادیم، اسماعیل عصبانی شد،
اخم کرد و لحن مختصر تندی به خودش گرفت و از خانه بیرون رفت.
شب که برگشت،
همان طور با روحیه باز و لبخند آمد و به من گفت:
«بابت امروز صبح معذرت میخواهم».
میگفت: « نباید گذاشت اختلاف خانوادگی بیشتر از یک روز ادامه پیدا کند».