شمیم یار
بعد از شهادت همسرم بسیاری از اوقات حضور او را در خانه احساس می کردم.
عصر جمعه بود. بچه ها تلویزیون نگاه می کردند و من گوشه ای نشسته بودم و خاطرات روزهای خوب با او بودن را در ذهنم مرور می کردم. ناگهان بوی عطری که علی همیشه استفاده می کرد به مشامم رسید. با خود فکر کردم، استشمام این رایحه ی دلپذیر زاییده ی تخیلات من است.
لحظه ای بعد دیدم بچه ها با کنجکاوی به اطراف نگاه می کنند و می گویند: مادر این بوی خوش از کجاست؟
« روایت عشق، سیمین وهاب زاده مرتضوی،ص93، راوی همسر شهید علی صادقی»