خاطـراتے از پروانه های عاشق
خاطـراتے از پروانه های عاشق
در عملیات ?ربلای پنج سیدمرتضے آوینے مسئول ا?یپ بود از آسمان آتش مےبارید از شدت سرما بدنمان مےلرزید آوینے گفت باید به جاده فاطمه الزهرا"س" ?ه زیر آتش عراقے هاست برویم مدتے بعد مرادی نسب والایے وعباسے هر سه نفر از جاده بازگشتند از سروصدا چشمانم را باز ?ردم اما دوباره بےهوش افتادم ی? ساعت بعد بیدار شدم مرتضے بیرون سنگر نمازشب میخوند با خودم گفتم این مرد خستگی ندارد براے نماز صبح همه بچه ها را بیدار ?رد بعداز اقامه نماز دوباره به خط رفتیم حاجی فقط تا رسیدن به خط خوابید در خط مقدم شجاعانه میدوید
شھید_مرتضے_آوینے