سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاطرات دفاع مقدس (جبهه و جنگ)،کرامات شهدا

جام زهر / ناگفته های قطعنامه 598؟ (2)

جام زهر 

ناگفته های قطعنامه؟ 

ج. علت توصیف پذیرش قطعنامه 598 به مثابه نوشیدن جام زهر

با توجه به شرایط فوق، حضرت امام(ره) با مشورت مسؤولین نظام و کارشناسان، مصلحت نظام اسلامی را در پذیرش قطعنامه 598 و قبول آتش بس دیدند و لذا باید از آن همه آرمانها و اهداف کلان و بلند مدتی که از تداوم دفاع مقدس انتظار داشتند چشم پوشی می نمودند اما این موضوع گیری جدید به هیچ وجه با روحیات و انتظارات مردم ایران و خصوصا رزمندگان و خانواده های شهدا و ایثارگران هماهنگی نداشت و آنان پذیرش چنین چرخش ناگهانی را نداشتند. افزون بر این، این موضع گیری می توانست تأثیر منفی بر حرکت های انقلابی و نهضت های آزادی بخش جهان نیز داشته باشد. طبیعی است در چنین شرایطی پذیرش قطعنامه و آتش بس، به مثابه کشیدن جام زهری برای حضرت امام(ره) بود که تنها به خاطر رضای خداوند و حفظ اسلام و مصالح نظام اسلامی آن را با جان و دل پذیرا شدند. و لذا در پیام تاریخی خود در مورد پذیرش قطعنامه می فرمایند: «... قبول این مسأله برای من از زهر کشنده تر است ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم ، در شرایط کنونی آنچه موجب این امر شد، تکلیف الهی ام بود. شما می دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم، اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آنچه گفتم گذشته و اگر آبرویی داشتم با خدا معامله کرده ام».

بهتر است در این بخش ، به صورت مفصل تری بیانات امام خمینی اعلی الله مقامه الشریف را پیرامون قبول قطعنامه بررسی نماییم. اصلی ترین منبع در این باره پیام امام راحل به ملت ایران به مناسبت سالگرد کشتار خونین مکه و هم چنین به مناسبت قبول قطعنامه داده اند می باشد. عباراتی که امام به کار می برند ، حاکی از این است که ایشان علی رغم میل باطنی و تصمیم شخصی خود و صرفا به خاطر مصلحتی بزرگ، ناچارا و از روی اکراه راضی به پذیرش قطعنامه شده اند . ایشان می فرمایند:

«... و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگوارى براى همه و خصوصاً براى من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراى آن مى‏دیدم؛ ولى به واسطه حوادث و عواملى که از ذکر آن فعلًا خوددارى مى‏کنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامى کارشناسان سیاسى و نظامى سطح بالاى کشور، که من به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم؛ و در مقطع کنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مى‏دانم. و خدا مى‏داند که اگر نبود انگیزه‏اى که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانى شود، هر گز راضى به این عمل نمى‏بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالى گردن نهیم. و مسلّم ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود. .... خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانواده‏هاى معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز مانده‏ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیده‏ام، و در برابر عظمت و فداکارى این ملت بزرگ احساس شرمسارى مى‏کنم. ... من باز مى‏گویم که قبول این مسأله براى من از زهر کشنده‏تر است؛ ولى راضى به رضاى خدایم و براى رضایت او این جرعه را نوشیدم.. ». صحیفه امام ج‏21 ص 92 - 95

همانگونه که به وضوح از فراز های فوق بر می آید امام راحل(رضوان الله تعالی علیه) علی رغم میل باطنی و تصمیم شخصی خود ، مجبور به پذیرش قطعنامه شده اند و در پیام قبول قطع نامه تصریح می کنند که تا چند روز قبل معتقد به ادامه جنگ بوده اند.

ایشان در دوران بعد از قبول قطعنامه در پیامی به حوزه های علمیه در برابر تحلیل هایی که ادامه ی جنگ به ویژه بعد از فتح خرمشهر را اشتباه استراتژیک نظام معرفی می کردند با قاطعیت موضع گرفته و به تعبیر خود شان حتی از یک لحظه عملکرد خود در جنگ پشیمان نشدند:

«هر روز ما در جنگ برکتى داشته‏ایم که در همه صحنه‏ها از آن بهره جسته‏ایم ... جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنى نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگى وجود دارد. چه کوته‏نظرند آنهایى که خیال مى‏کنند چون ما در جبهه به آرمان نهایى نرسیده‏ایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگى و صلابت بیفایده است! ... من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیلهاى غلط این روزها رسماً معذرت مى‏خواهم و از خداوند مى‏خواهم مرا در کنار شهداى جنگ تحمیلى بپذیرد. ما در جنگ براى یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. راستى مگر فراموش کرده‏ایم که ما براى اداى تکلیف جنگیده‏ایم و نتیجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود. و خوشا به حال آنان که تا لحظه آخر هم تردید ننمودند، آن ساعتى هم که مصلحت بقاى انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد، باز به وظیفه خود عمل کرده است، آیا از اینکه به وظیفه خود عمل کرده است نگران باشد؟ نباید براى رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهار نظرها و ابراز عقیده‏ها به گونه‏اى غلط عمل کنیم که حزب اللَّه عزیز احساس کند جمهورى اسلامى دارد از مواضع اصولى‏اش عدول مى‏کند. .... همه ما مأمور به اداى تکلیف و وظیفه‏ایم نه مأمور به نتیجه. اگر همه انبیا و معصومین- علیهم السلام- در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند، هر گز نمى‏بایست از فضاى بیشتر از توانایى عمل خود فراتر بروند و سخن بگویند و از اهداف کلى و بلند مدتى که هر گز در حیات ظاهرى آنان جامه عمل نپوشیده است ذکرى به میان آورند» (صحیفه امام ج‏21 283- 285 )

به نظر می رسد اگر بخش های مربوط به پذیرش قطعنامه در بیانات امام (رحمه الله علیه) را مروری دوباره نماییم، علت اصلی آن به خوبی روشن می گردد.

اولا قبول قطعنامه برای امام راحل (قدس الله نفسه الزکیه) کشنده تر از زهر بوده است. به جملات زیر دقت نمایید:

«قطعنامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگوارى براى همه و خصوصاً براى من بود»

« قبول این مسأله براى من از زهر کشنده‏تر است؛ ولى راضى به رضاى خدایم و براى رضایت او این جرعه را نوشیدم»

« بدا به حال من که هنوز مانده‏ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیده‏ام»

ثانیا پذیرش قطعنامه از سوی امام (قدس الله نفسه الزکیه) نه به خاطر اجبار دیگران و یا تحمیل از سوی اشخاص به ایشان یا خیانت یا کلاه گذاشتن بر سر ایشان؛ بلکه قبول قطعنامه دقیقا در مسیر رضایت الاهی و به خاطر عمل به وظیفه و تکلیف شرعی بوده است :

«اگر نبود انگیزه‏اى که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانى شود، هر گز راضى به این عمل نمى‏بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود.»

«در مقطع کنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مى‏دانم»

«همه باید به رضایت حق تعالى گردن نهیم »

«ما در جنگ براى یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم.»

«ما براى اداى تکلیف جنگیده‏ایم و نتیجه فرع آن بوده است»

ثالثا حال باید دید مصلحتی که امام از آن سخن می گوید و به خاطر آن حاضر می شود جام زهر قبول قطعنامه و اتمام جنگ را سر بکشد چه بوده است.

مبنای این تصمیم گیری و به تعبیر خود امام (قدس الله نفسه الزکیه) عمل به تکلیف؛ و در واقع علت اصلی قبول قطعنامه از سوی ایشان – همانگونه که گفته شد - ، بررسی وضعیت فعلی جنگ در آن مقطع و تحلیل شرایط منطقه ای و بین المللی و در نظر گرفتن توانایی های نظام جمهوری اسلامی به ویژه در حوزه ی نظامی، تسلیحاتی، و اقتصادی بوده است. به عبارت دیگر، عزم نظام اسلامی بر قبول قطعنامه بر مبنای تحلیل مجموعه ای از عوامل تاثیرگذار بر مساله ی جنگ بوده است که نظام اسلامی را به این نقطه رساند که در صورت عدم قبول قطعنامه و اصرار بر ادامه ی جنگ تا تنبیه متجاوز و روشن شدن حق از باطل به احتمال قوی موجب تهدید اصل موجودیت نظام اسلامی خواهد گردید و این مساله با مبنای ثابت و استوار امام در باب نظام اسلامی و اینکه حفظ نظام از اوجب واجبات است در تضاد و تناقض بود. فلذا امام راحل(قدس الله نفسه الزکیه) با توجه به اینکه مصلحت نظام و انقلاب را در قبول قطعنامه مشاهده نمودند به همین جهت با کمال شجاعت و علی رغم مواضع قاطع پیشین خود در مقوله ی ادامه ی جنگ ، و با اذعان به اینکه قبول قطعنامه به منزله ی جام زهری برای ایشان می باشد؛ به خاطر مصلحت نظام و انقلاب آن را نوشیدند. به فراز های ذیل توجه فرمایید:

«ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود.»

«آن ساعتى هم که مصلحت بقاى انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد، باز به وظیفه خود عمل کرده است،»

«با توجه به نظر تمامى کارشناسان سیاسى و نظامى سطح بالاى کشور، که من به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم؛»

به نظر می رسد تعابیری مانند «مصلحت بقاى انقلاب» و «توان و تکلیف جنگ » به خوبی بیانگر انگیزه ی اصلی امام راحل (قدس الله نفسه الزکیه) از قبول قطعنامه می باشد.

با این توضیحات مستند به نظر می رسد ، حقیقت قبول قطعنامه و علل آن روشن گردیده باشد.

برای کسب اطلاعات بیشتر می توانید به منابع زیر مراجعه نمایید:

تاریخ سیاسى جنگ تحمیلى، ، على‏اکبر ولایتى

آغاز تا پایان، سیرى در جنگ ایران و عراق، محمد درودیان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه

پاسخ به ابهامات ،علیرضا لطف الله زادگان ، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1379

 


جام زهر / ناگفته های قطعنامه 598؟ (1)

جام زهر

ناگفته های قطعنامه؟

بعد از جام زهر امام خمینی(ره) یه پیام دادند که در آن گفتند از ذکر حوادثی خودداری می کنم و ان شاء الله در آینده روشن خواهد شد لطفا بفرمایین منظور امام چه بود؟

«ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود.»«آن ساعتى هم که مصلحت بقاى انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد،باز به وظیفه خود عمل کرده است،»«با توجه به نظر تمامى کارشناسان سیاسى و نظامى سطح بالاى کشور، که من به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم،با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم»به نظر می رسد تعابیری مانند «مصلحت بقاى انقلاب» و «توان و تکلیف جنگ » به خوبی بیانگر انگیزه ی اصلی امام راحل (قدس الله نفسه الزکیه) از قبول قطعنامه می باشد.

در پاسخ به پرسش لازم است ابتدا کلام امام خمینی رحمه الله علیه را در این زمینه مروری دوباره نماییم:

«... و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگوارى براى همه و خصوصاً براى من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراى آن مى‏دیدم؛ ولى به واسطه حوادث و عواملى که از ذکر آن فعلًا خوددارى مى‏کنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامى کارشناسان سیاسى و نظامى سطح بالاى کشور، که من به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم؛ و در مقطع کنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مى‏دانم. و خدا مى‏داند که اگر نبود انگیزه‏اى که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانى شود، هر گز راضى به این عمل نمى‏بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالى گردن نهیم. و مسلّم ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود. .... من باز مى‏گویم که قبول این مسأله براى من از زهر کشنده‏تر است؛ ولى راضى به رضاى خدایم و براى رضایت او این جرعه را نوشیدم.. ». صحیفه امام ج‏21 ص 92 - 95

همانگونه که ملاحظه می فرمایید؛ مقصود امام راحل از این جمله، همانگونه که خود ایشان نیز اشاره نموده اند مجموعه ی حوادث و عواملی است که نظام جمهوری اسلامی را به قبول قطعنامه متقاعد کرد.

ایشان در پیام مذکور ضمن قبول قطعنامه و اعلام اینکه پذیرش آن به منزله ی جام زهر می باشد از اشاره به علل و دلایل این مساله خودداری نموده و روشن شدن آنها را به آینده موکول نمودند و همانگونه که ایشان فرموده بودند به مرور زمان دلایل قابل قبول نظام از پذیرش قطعنامه بر همگان روشن گردید.

حال باید دید علل قبول قطعنامه از طرف جمهوری اسلامی چه بود؟

پاسخ اجمالی: پذیرش قطعنامه 598 ، به مثابه ی بهترین تاکتیک نظام جمهوری اسلامی ایران برای حفظ دستاورد های انقلاب اسلامی و برای نیل به انتظارات خود از دفاع مقدس در برابر تهاجم رژیم بعثی عراق می باشد. استقامت و ایستادگی در جنگ تحمیلی تا نابودی و تنبیه کامل متجاوزین ، همواره سیاست رسمی و راهبردی نظام جمهوری اسلامی در طول سال های دفاع مقدس بود. چنین خط و مشی ای علاوه بر ان که مورد تایید آموزه های دینی وسیره بزرگان اسلام است ؛ همواره از سوی ملت غیور ایران حمایت وتعقیب می شد. اما در نهایت و در روز های منتهی به پذیرش قطعنامه 598، مجموعه شرایطی به وجود آمد که بالمآل امام خمینی (ره) به خاطر تحصیل مصالح کلان نظام اسلامی تصمیم به قبول قطعنامه گرفتند. بنابراین با توجه به وجود سلسله عوامل متعدد در قبول قطعنامه، تعبیر جام زهر نیز به این خاطر از سوی امام راحل عنوان گردید که ایشان از ابتدای جنگ تا آخرین روز های دفاع مقدس ، معتقد به شیوه ی دفاع در برابر متجاوز و جنگ بودند اما جمعبندی از وضعیت ادامه ی جنگ و رعایت مصالح نظام اسلامی ایشان را مجبور کرد تا بر خلاف اعتقاد راسخ خود در وجوب دفاع، به خاطر حفظ اصل نظام اسلامی، قطعنامه را قبول نمایند و همانگونه که در توضیحات بیان خواهد شد، این مساله به تصریح خود امام از نوشیدن جام زهر نیز برای ایشان گزنده تر بوده است ولی به خاطر مصلحت اسلام و نظام اسلامی این جام زهر را پذیرا شدند.

پاسخ تفصیلی : همانگونه که بیان گردید استقامت و ایستادگی در جنگ تحمیلی تا نابودی و تنبیه کامل متجاوزین ، همواره سیاست رسمی و راهبردی نظام جمهوری اسلامی در طول سال های دفاع مقدس بود. اما اینکه چرا علی رغم چنین سیاستی، پذیرش قطعنامه و آتش بس با عراق در دستور کار قرار گرفت ؛ نیازمند شناخت دقیق اهداف و انتظارات نظام اسلامی و حضرت امام(ره) از دفاع مقدس در مقابل تهاجم نظامی دشمن و موضع گیری های کلان و بلند مدت ایشان درباره جنگ تحمیلی و بالاخره شرایطی که منجر به پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران شد، می باشد. از این رو به اختصار مطالبی را بیان می نماییم:

الف. اهداف نظام اسلامی از دفاع مقدس

هر چند شروع جنگ تحمیل به هیچ وجه با خواست و ارادهء نظام اسلامی ایران نبود، اما بعد از آغاز آن وضعیتی به وجود آمد که نظام انقلابی ایران به عنوان کانون و منادی اسلام ناب محمدی(ص) و تنها سنگر پیکار در مقابل امپریالیسم و استبکار جهانی و امید بخش مستضعفان جهان و نهضت های آزادیبخش، باید مردانه و با تمام قوا در مقابل این تهاجم نظامی ایستادگی می نمود و با دادن درس سختی به متجاوزین و حامیان آنها و احقاق کامل حقوق ایران، درس ایستادگی و مقاومت تا پیروزی را به تمامی ملتهای مورد ستم و نهضت های آزادی بخش جهان، می آموخت. در واقع نظام اسلامی علاوه بر مقاصد مادی مانند بیرون راندن متجاوزین از خاک ایران، محکومیت متجاوز و پرداخت غرامت و ...، اهداف معنوی بسیار بالاتری از تداوم دفاع مقدس تعقیب می کرد که این اهداف برگرفته از اصول و مبانی اسلامی بود؛ از این رو دفاع مقدس نه یک جنگ معمولی بین دو دولت بلکه جنگی سرنوشت ساز بین جهان کفر با جهان اسلام بود که می بایست تا پیروزی قاطع جبهه اسلام و تسلیم استکبار جهانی و رفع فتنه تداوم می یافت. بر این اساس حضرت امام(ره) به صورت مرتب بر تداوم جنگ تا تأمین اهداف مشروع نظام اسلامی تأکید داشتند .

ایشان در سخنرانی 21 خرداد 1362 نیز می فرمایند : «امروز هم در رأس تمام مسائل مان جنگ است . اگر یک روز غفلت کنیم حمله خواهند کرد بر ما و همه چیز ما را از بین خواهند برد ... اگر بعض از منحرفین و منافقین بین مردم بیفتند و بگویند که جنگ را تمام کنیم ، شما هم قبول کنید ، ... بدانید که اسلام در خطر کفر است . اگر چنانچه امروز ما یک کلمه عقب نشینی کنیم ، اگر ملت ما یک قدم سستی به خودش راه بدهد و عقب نشینی کند ، نوامیسش ، اموالش ، جانهای جوان هایش همه اش به باد خواهد رفت» ( صحیفه امام . جلد 17 . ص 497 )

امام خمینی در پیام 16 مرداد 1365 خطاب به زائران حج ابراهیمی نیز صلح با صدام را از بزرگترین گناهان و واضح ترین خیانت ها به مسلمین دانسته ، می فرمایند: «سازش و صلح تحمیلی بدتر از جنگ ، چه معنی دارد ؟ ... کیست که نداند صلح با این حزب ، به رسمیت شناختن حکومت بعث است که با قتل و جنایت بر یک کشور اسلامی حکومت می کند ؟ و کیست که نداند این امر از بزرگترین گناهان است و از واضح ترین خیانت ها به مسلمین است ؟»( صحیفه امام . جلد 20 . ص 88 )

امام خمینی (ره) حتی دو هفته قبل از پذیرش قطعنامه نیزهرگونه تردید در ادامه جنگ را خیانت به اسلام رسول الله (ص) تعبیر کردند و قاطعانه خواستار ادامه مقاومت بودند. ایشان در پیام 13 تیر 1367

می فرمایند :

«مردم شریف ایران باید توجه کنند که امروز، روز مبارزه و جنگیدن با تمام شیاطینى است که حقوق حقه تمامى پابرهنگان جهان را صرف عیش و نوش و تهیه سلاحهایى مى‏نمایند که براى همیشه حاکم دنیاى گرسنگان باشند.جنگ امروز ما، جنگ با عراق و اسرائیل نیست؛ جنگ ما، جنگ با عربستان و شیوخ خلیج فارس نیست؛ جنگ ما، جنگ با مصر و اردن و مراکش نیست؛ جنگ ما، جنگ با ابرقدرتهاى شرق و غرب نیست؛ جنگ ما، جنگ مکتب ماست علیه تمامى ظلم و جور؛ جنگ ما جنگ اسلام است علیه تمامى نابرابریهاى دنیاى سرمایه دارى و کمونیزم؛ جنگ ما جنگ پابرهنگى علیه خوشگذرانیهاى مرفهین و حاکمان بى‏درد کشورهاى اسلامى است. این جنگ سلاح نمى‏شناسد، این جنگ محصور در مرز و بوم نیست، این جنگ، خانه و کاشانه و شکست و تلخى کمبود و فقر و گرسنگى نمى‏داند. این جنگ، جنگ اعتقاد است، جنگ ارزشهاى اعتقادى- انقلابى علیه دنیاى کثیف زور و پول وخوشگذرانى است. جنگ ما، جنگ قداست، عزت و شرف و استقامت علیه نامردمیهاست . باید نگذاریم که تلاش فرزندان انقلابی مان در جبهه ها از بین برود . برای برپائی احکام اسلام عزیز دست اتحاد به یکدیگر داده ، محکم و استوار تا پیروزی اسلام حرکت کنیم . مسئولین نظام باید تمامی همّ خود را در خدمت جنگ صرف کنند . این روزها باید تلاش کنیم تا تحولی عظیم در تمامی مسائلی که مربوط به جنگ است به وجود آوریم . باید همه برای جنگی تمام عیار علیه آمریکا و اذنابش به سوی جبهه رو کنیم . امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است . غفلت از مسائل جنگ ، خیانت به رسول الله - صلی الله علیه و آله و سلم - است . اینجانب جان ناقابل خود را به رزمندگان صحنه های نبرد، تقدیم می نمایم».( صحیفه امام . جلد 21 . ص 69- 68)

ب. شرایط و اوضاع پذیرش قطعنامه 598

اما اینکه چه شد علی رغم چنین سیاستی، پذیرش قطعنامه و آتش بس با عراق در دستور کار قرار گرفت نیازمند بیان مطالبی پیرامون عوامل و زمینه های پذیرش قطعنامه می باشد:

مقاومت، ایستادگی و پیروزی های مکرر ایران در جبهه های نبرد در طول سالهای جنگ به هیچ وجه خوشایند استکبار جهانی نبود از این رو در ماههای آخر جنگ، حمایت جهانی از عراق به اوج رسید و آمریکایی ها عملا و به طور مستقیم وارد صحنه شدند. سکوهای نفتی ما را بمباران می کردند و با هدایت هواپیماهای عراقی بمباران نفت کش ها را تسهیل می کردند. هواپیمای مسافربری ایران را مستقیما منهدم کردند. فرانسوی ها هواپیماهای پیشرفته سوپر اتاندارد و میراژ 2000 در اختیار آنها گذاشتند، روسها مدرنترین هواپیماهای جنگنده و دورپرداز و بلند پرواز و ... را به عراق ارسال کردند. کویت و عربستان سیل دلارهای خود را به عراق روانه ساختند. آلمانیها مواد لازم برای سلاح شیمیایی در اختیار آنها می گذاشتند. عراق به طور وسیع مناطق مسکونی و جبهه ها را بمباران شیمیایی می کرد و مجامع بین المللی با سکوت خود این جنایات را تأیید می کردند. در نتیجه جنگ از حالت طبیعی خود خارج و به یک نسل کشی گسترده و بدون هیچ گونه ملاحظات اخلاقی، انسانی، حقوقی و ... تبدیل شده بود(امام خمینی(ره)، دفاع مقدس، سید علی نبی لوحی، ص 408 ) و از سوی دیگر تحریم های همه جانبه و شدید بین المللی، فشارهای بسیار زیادی در زمینه اقتصادی، نظامی و ... بر مردم و مسؤولین ایران به وجود آورده بود.

رونالد ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل پس از نطق رئیس جمهور ایران در مجمع عمومی گفت: «من از این فرصت استفاده می‌کنم و از ایشان می‌خواهم که صریحاً و بدون ابهام اعلام دارد که ایران قطعنامة مصوب شورای امنیت را که خواستار برقراری آتش‌بس در جنگ شده است قبول دارد یا نه؟ اگر پاسخ مثبت باشد این یک گام خوشایند و یک پیشرفت عمده محسوب می‌شود و در صورت منفی بودن پاسخ ایران شورای امنیت راهی جزء اعمالِ مجازات علیه ایران و وادار کردن این کشور به قبول آتش‌بس پیش رو ندارد»(روزنامة رسالت، 31:6:66.)

به دنبال این تهدیدات بود که حمله به هواپیمای مسافربری ایرباس صورت گرفت و 290 نفر از هموطنان ما جان خود را در آن حادثه از دست دادند.

مقام معظم رهبری که در آن زمان ریاست جمهوری را بر عهده داشتند در نامه‌ای به دبیر کل سازمان ملل در اشاره به این عوامل فرمودند: «... همانطور که بخوبی استحضار دارید آتش جنگی به وسیلة رژیم عراق در 22 سپتامبر 1980 با تجاوز علیه تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران آغاز گردید اینک ابعاد غیرقابل تصورّی به خود گرفته است که کشورهای دیگر حتی غیر نظامیان بی‌گناه را نیز در شعله‌های خود گرفته است قتل 290 نفر انسان بی‌گناه که با ساقط ساختن هواپیمای ایرباس جمهوری اسلامی ایران به وسیلة یکی از کشتی‌های جنگی آمریکایی در خلیج فارس به وقوع پیوست نمونه‌ای بارز در این خصوص است. در این زمینه ما مصمم گردیدیم که رسماً اعلام داریم جمهوری اسلامی ایران به خاطر اهمیت حفظ جان انسانها و برقراری عدالت و صلح و امنیت منطقه‌ای و بین ‌المللی قطعنامه 598 شورای امنیت را می‌پذیرد..» ( هدایتی، عباس، شواری امنیت و جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی 1374، ص 171.)

آقای هاشمی رفسنجانی درباره شرایط و عللی که باعث پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران شد، اظهار داشتند:« اخیراً استکبار جهانی با تمام توان و مجدانه تصمیم گرفته بود که از پیروزی سریع ما ممانعت به عمل آورد و پافشاری ما در این مقطعِ خاص ممکن بود وارد آمدن خسارات عمده‌ای به مردم ما و عراق را به دنبال داشته باشد نمونة آن قساوت عجیب آمریکائی‌ها در خلیج فارس و سرنگونی هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران و قساوت فوق‌العاده صدام در داخل عراق بود که با بمباران شیمیائی هزاران روستا مردم کشور را آواره و متواری کرد و آنان را قتل عام نمود. استفاده گسترده از گازهای شیمیائی در جبهه‌ها توسط صدام نیز یکی از دلایل بود و ملاحظه می‌شد که استکبار جهانی به صدام اجازة ارتکاب جنایات بزرگی را داده و امکانات بی‌سابقه و غیر قابل باوری را در اختیار او گذاشته بود مجموعه این شرایط و ادلة دیگر نشان می‌داد که مصلحت منطقه و دو ملت ایران و عراق این است که قطعنامه پذیرفته شود»( روزنامه جمهوری اسلامی، 2:4:1367.)

با توجه به مجموعه ی مطالب فوق، عوامل و زمینه‌های پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران را می توان در موارد ذیل خلاصه نمود :

اول . فشارها و تمهیدات بین‌المللی علیه ایران:

این تهدیدات و فشارهای بین‌المللی به صورت‌های مختلف زیر اعمال می‌شد:

1. محاصره اقتصادی غرب و بویژه آمریکا بر ایران.

2. استراتژی حمایت مستقیم از صدام تحت پوشش حفظ صلح و امنیت بین‌المللی در خلیج فارس.

3. تبلیغات منفی علیه ایران و معرفی صدام به عنوان چهرة صلح ‌طلب در محافل بین‌المللی، این جنگ روانی و تبلیغات هدف‌‌دار در کنار حضور بی‌سابقه ناوگان‌های آمریکائی و متحدانش در خلیج فارس شرایط پیچیده‌ای را به وجود آورد که ایران مظلوم و قربانی تجاوز، جنگ طلب معرفی شود و به همین بهانه رژیم عراق بدون نگرانی از تهدید بین‌المللی حجم حملات شیمیائی و بمب‌های شیمیای و میکروبی را چند برابر کرده بود. حجم انهدام بمب‌های شیمیایی و میکروبی توسط کارشناسان سازمان ملل پس از تجاوز عراق به کویت عمق فاجعه را به خوبی نشان می‌دهد.

دوم . وضعیت نامطلوب اقتصادی ایران و فشارهای داخلی اقتصادی تحریم اقتصادی غرب و کاهش شدید قیمت نفت و کاهش درآمد ارزی ایران در مقاطع پایانی جنگ نیز در پذیرش قطعنامه توسط ایران بی‌تأثیر نبود، هرچند عامل عمده تهدیدات و فشارهای سیاسی و اقتصادی بین‌المللی علیه ایران بود، بنابراین با توجّه به شرایط مذکور راهی برای ایران جز قبول قطعنامه 598 باقی نمانده بود.

البته شایان ذکر است که اقدام خالصانهء حضرت امام(ره) در پذیرش قطعنامه، هم در کوتاه مدت و هم در دراز مدت شرایط را به نفع نظام اسلامی رقم زد؛ زیرا این موضوع ناگهانی که به هیچ مورد انتظار دشمنان نبود، یکباره دشمن را به موضع انفعالی کشاند و رژیم بعثی عراق در حالیکه از «ماشین جنگی» برتر و حمایت همه جانبه بین المللی برخوردار بود، با قبول قطعنامه از سوی ایران و حضور گسترده و بی نظیر مردم در جبهه ها، پس از نبردی یک ماهه شکست را پذیرفت و به قبول قطعنامه گردن نهاد و از سوی دیگر حمله ی مجدد عراق به ایران بعد از قبول قطعنامه توسط ایران ، باعث شد تا جمهوری اسلامی شعار صلح طلبی صدام را از دست دشمنان بگیرد و آنان را کاملا خلع سلاح نماید. و با حمله عراق به کویت و شکل گیری ائتلاف بین المللی علیه عراق، حقانیت ایران در جنگ تحمیلی برای همگان آشکار و دولت عراق به عنوان متجاوز شناخته شد.


جام زهر

جام زهر

علت پذیرش قطعنامه و تعبیر جام زهر از سوی امام خمینی ( ره) 

نحوه عملکرد حضرت امام(ره) در مورد پذیرش قطعنامه و آتش بس با عراق، نیازمند شناخت دقیق اهداف و انتظارات نظام اسلامی و حضرت امام(ره) از دفاع مقدس در مقابل تهاجم نظامی دشمن و موضع گیری های کلان و بلند مدت ایشان درباره جنگ تحمیلی و بالاخره شرایطی که منجر به پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران شد، می باشد. از این رو به اختصار مطالبی را بیان می نماییم:

الف. اهداف نظام اسلامی از دفاع مقدس

هر چند شروع جنگ تحمیل به هیچ وجه با خواست و ارادهء نظام اسلامی ایران نبود، اما بعد از آغاز آن وضعیتی به وجود آمد که نظام انقلابی ایران به عنوان کانون و منادی اسلام ناب محمدی(ص) و تنها سنگر پیکار در مقابل امپریالیسم و استبکار جهانی و امید بخش مستضعفان جهان و نهضت های آزادیبخش، باید مردانه و با تمام قوا در مقابل این تهاجم نظامی ایستادگی می نمود و با دادن درس سختی به متجاوزین و حامیان آنها و احقاق کامل حقوق ایران، درس ایستادگی و مقاومت تا پیروزی را به تمامی ملتهای مورد ستم و نهضت های آزادی بخش جهان، می آموخت. در واقع نظام اسلامی علاوه بر مقاصد مادی مانند بیرون راندن متجاوزین از خاک ایران، محکومیت متجاوز و پرداخت غرامت و ...، اهداف معنوی بسیار بالاتری از تداوم دفاع مقدس تعقیب می کرد که این اهداف برگرفته از اصول و مبانی اسلامی بود؛ از این رو دفاع مقدس نه یک جنگ معمولی بین دو دولت بلکه جنگی سرنوشت ساز بین جهان کفر با جهان اسلام بود که می بایست تا پیروزی قاطع جبهه اسلام و تسلیم استکبار جهانی و رفع فتنه تداوم می یافت. بر این اساس حضرت امام(ره) به صورت مرتب بر تداوم جنگ تا تأمین اهداف مشروع نظام اسلامی تأکید داشتند و می فرمودند:

«اگر این جنگ بیست سال هم طول بکشد ما همچنان ایستاده ایم»

ب. شرایط و اوضاع پذیرش قطعنامه 598

مقاومت، ایستادگی و پیروزی های مکرر ایران در جبهه های نبرد در طول سالهای جنگ به هیچ وجه خوشایند استکبار جهانی نبود از این رو اگر در ابتدای جنگ کمک های متنوع و فراوانی را به عراق نمودند اما در ماههای آخر جنگ، حمایت جهانی از عراق به اوج رسید و آمریکایی ها عملا و به طور مستقیم وارد صحنه شدند. سکوهای نفتی ما را بمباران می کردند و با هدایت هواپیماهای عراقی بمباران نفت کش ها را تسهیل می کردند. هواپیمای مسافربری ایران را مستقیما منهدم کردند. فرانسوی ها هواپیماهای پیشرفته سوپر اتاندارد و میراژ 2000 در اختیار آنها گذاشتند، روسها مدرنترین هواپیماهای جنگنده و دورپرداز و بلند پرواز و ... را به عراق ارسال کردند. کویت و عربستان سیل دلارهای خود را به عراق روانه ساختند. آلمانیها مواد لازم برای سلاح شیمیایی در اخیتار آنها می گذاشتند. عراق به طور وسیع مناطق مسکونی و جبهه ها را بمباران شیمیایی می کرد و مجامع بین المللی با سکوت خود این جنایات را تأیید می کردند. در نتیجه جنگ از حالت طبیعی خود خارج و به یک نسل کشی گسترده و بدون هیچ گونه ملاحظات اخلاقی، انسانی، حقوقی و ... تبدیل شده بودو از سوی دیگر تحریم های همه جانبه و شدید بین المللی، فشارهای بسیار زیادی در زمینه اقتصادی، نظامی و ... بر مردم و مسؤولین ایران به وجود آورده بود. در داخل کشور نیز بعضی از مسئولین وقت در دولت و در سمت های فرماندهی عالی جنگ هم عامل مهمی بر نوشیدن جام زهر توسط حضرت امام بودند. نامه هایی به امام نوشتند و در آن از امکانات و تجهیزات جنگی جدید سخن گفتند و ادامه جنگ را مشروط به تامین این تجهیزات نمودند. موضع گیری هایی کردند که به عقیده بعضی از کارشناسان باعث شد جام زهر به کام امام ریخته شود.

جام زهر (2)

ج. پذیرش قطعنامه 598 به مثابه جام زهر

در چنین شرایطی حضرت امام(ره) با مشورت مسؤولین نظام و کارشناسان، مصلحت نظام اسلامی را در پذیرش قطعنامه 598 و قبول آتش بس دیدند و لذا باید از آن همه آرمانها و اهداف کلان و بلند مدتی که از تداوم دفاع مقدس انتظار داشتند چشم پوشی می نمودند اما این موضوع گیری جدید به هیچ وجه با روحیات و انتظارات مردم ایران و خصوصا رزمندگان و خانواده های شهدا و ایثارگران هماهنگی نداشت و آنان پذیرش چنین چرخش ناگهانی را نداشتند. افزون بر این، این موضع گیری می توانست تأثیر منفی بر حرکت های انقلابی و نهضت های آزادی بخش جهان نیز داشته باشد. طبیعی است در چنین شرایطی پذیرش قطعنامه و آتش بس، به مثابه کشیدن جام زهری برای حضرت امام(ره) بود که تنها به خاطر رضای خداوند و حفظ اسلام و مصالح نظام اسلامی آن را با جان و دل پذیرا شدند. و لذا در پیام تاریخی خود در مورد پذیرش قطعنامه می فرمایند: «... قبول این مسأله برای من از زهر کشنده تر است ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم ، در شرایط کنونی آنچه موجب این امر شد، تکلیف الهی ام بود. شما می دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم، اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آنچه گفتم گذشته و اگر آبرویی داشتم با خدا معامله کرده ام». البته اقدام خالصانهء حضرت امام(ره) هم در کوتاه مدت و هم در دراز مدت شرایط را به نفع نظام اسلامی رقم زد؛ زیرا این موضوع ناگهانی که به هیچ مورد انتظار دشمنان نبود، یکباره دشمن را به موضع انفعالی کشاند و در حالیکه از «ماشین جنگی» برتر و حمایت همه جانبه بین المللی برخوردار بود، با قبول قطعنامه از سوی ایران و حضور گسترده و بی نظیر مردم در جبهه ها، پس از نبردی یک ماهه شکست را پذیرفت و به قبول قطعنامه گردن نهاد و از سوی دیگر باعث شد تا شعار صلح طلبی را از دست دشمنان بگیرد و آنان را کاملا خلع سلاح نماید. و با حمله عراق به کویت و شکل گیری ائتلاف بین المللی علیه عراق، حقانیت ایران در جنگ تحمیلی برای همگان آشکار و دولت عراق به عنوان متجاوز شناخته شد.


امام و قبول قطعنامه 598؟

سلام درخصوص قطعنامه 598 مطالب مبهمی وجود دارد و حتی در بعضی موارد نمیتوان موضع گیری درست امام خمینی را نیز متوجه شد . مثلا در مقاله ای در همین سایت از زبان دکتر ولایتی اشاره شده که امام حتی در سال 61 خواهان صلح بود اما صلحی که متجاوز مشخص و غرامت پرداخت شود . حال چرا امام قبول قطعنامه 598را جام زهر نامید این قطعنامه اگر چه خواسته امام برای پرداخت غرامت و تعیین متجاوز را به به صورت روشن مطرح نکرده بود اما در آن تا حدودی به آن اشاره شده است پس اگر چه با توجه به دیدگاه امام برای صلح چندان مطلوب نبوده اما آنقدر نیز بد نبوده که امام آن را جام زهر بنامد؟

دانشجوی محترم ضمن تشکر از تماس مجدد شما با این مرکز ، توضیح این جمله حضرت امام (ره) در مورد پذیرش قطعنامه و آتش بس با عراق، نیازمند شناخت دقیق اهداف و انتظارات نظام اسلامى و حضرت امام (ره) از دفاع مقدس در مقابل تهاجم نظامى دشمن و موضع گیرى هاى کلان و بلند مدت ایشان درباره جنگ تحمیلى و بالاخره شرایطى که منجر به پذیرش قطعنامه 598 از سوى ایران شد، مى باشد. از این رو به اختصار مطالبى را بیان مى نماییم: الف. اهداف نظام اسلامى از دفاع مقدس‏ الف. هر چند شروع جنگ تحمیل به هیچ وجه با خواست و اراده نظام اسلامى ایران نبود، اما بعد از آغاز آن وضعیتى به وجود آمد که نظام انقلابى ایران به عنوان کانون و منادى اسلام ناب محمدى (ص) و تنها سنگر پیکار در مقابل امپریالیسم و استبکار جهانى و امید بخش مستضعفان جهان و نهضت هاى آزادیبخش، باید مردانه و با تمام قوا در مقابل این تهاجم نظامى ایستادگى مى نمود و با دادن درس سختى به متجاوزین و حامیان آنها و احقاق کامل حقوق ایران، درس ایستادگى و مقاومت تا پیروزى را به تمامى ملتهاى مورد ستم و نهضت هاى آزادى بخش جهان، مى آموخت. در واقع نظام اسلامى علاوه بر مقاصد مادى مانند بیرون راندن متجاوزین از خاک ایران، محکومیت متجاوز و پرداخت غرامت و...، اهداف معنوى بسیار بالاترى از تداوم دفاع مقدس تعقیب مى کرد که این اهداف برگرفته از اصول و مبانى اسلامى بود از این رو دفاع مقدس نه یک جنگ معمولى بین دو دولت بلکه جنگى سرنوشت ساز بین جهان کفر با جهان اسلام بود که مى بایست تا پیروزى قاطع جبهه اسلام و تسلیم استکبار جهانى و رفع فتنه تداوم مى یافت. بر این اساس حضرت امام (ره) به صورت مرتب بر تداوم جنگ تا تأمین اهداف مشروع نظام اسلامى تأکید داشتند و مى فرمودند: «اگر این جنگ بیست سال هم طول بکشد ما همچنان ایستاده ایم» ب. شرایط و اوضاع پذیرش قطعنامه 598 مقاومت، ایستادگى و پیروزى هاى مکرر ایران در جبهه هاى نبرد در طول سالهاى جنگ به هیچ وجه خوشایند استکبار جهانى نبود از این رو در ماههاى آخر جنگ، حمایت جهانى از عراق به اوج رسید و آمریکایى ها عملا و به طور مستقیم وارد صحنه شدند. سکوهاى نفتى ما را بمباران مى کردند و با هدایت هواپیماهاى عراقى بمباران نفت کش ها را تسهیل مى کردند. هواپیماى مسافربرى ایران را مستقیما منهدم کردند. فرانسوى ها هواپیماهاى پیشرفته سوپر اتاندارد و میراژ 2000 در اختیار آنها گذاشتند، روسها مدرنترین هواپیماهاى جنگنده و دورپرداز و بلند پرواز و... را به عراق ارسال کردند. کویت و عربستان سیل دلارهاى خود را به عراق روانه ساختند. آلمانیها مواد لازم براى سلاح شیمیایى در اخیتار آنها مى گذاشتند. عراق به طور وسیع مناطق مسکونى و جبهه ها را بمباران شیمیایى مى کرد و مجامع بین المللى با سکوت خود این جنایات را تأیید مى کردند. در نتیجه جنگ از حالت طبیعى خود خارج و به یک نسل کشى گسترده و بدون هیچ گونه ملاحظات اخلاقى، انسانى، حقوقى و... تبدیل شده بود.( امام خمینى (ره)، دفاع مقدس، سید على نبى لوحى، ص 408) و از سوى دیگر تحریم هاى همه جانبه و شدید بین المللى، فشارهاى بسیار زیادى در زمینه اقتصادى، نظامى و... بر مردم و مسؤولین ایران به وجود آورده بود. ج. پذیرش قطعنامه 598 به مثابه جام زهر در چنین شرایطى حضرت امام (ره) با مشورت مسؤولین نظام و کارشناسان، مصلحت نظام اسلامى را در پذیرش قطعنامه 598 و قبول آتش بس دیدند و لذا باید از آن همه آرمانها و اهداف کلان و بلند مدتى که از تداوم دفاع مقدس انتظار داشتند چشم پوشى مى نمودند اما این موضوع گیرى جدید به هیچ وجه با روحیات و انتظارات مردم ایران و خصوصا رزمندگان و خانواده هاى شهدا و ایثارگران هماهنگى نداشت و آنان پذیرش چنین چرخش ناگهانى را نداشتند. افزون بر این، این موضع گیرى مى توانست تأثیر منفى بر حرکت هاى انقلابى و نهضت هاى آزادى بخش جهان نیز داشته باشد. طبیعى است در چنین شرایطى پذیرش قطعنامه و آتش بس، به مثابه کشیدن جام زهرى براى حضرت امام (ره) بود که تنها به خاطر رضاى خداوند و حفظ اسلام و مصالح نظام اسلامى آن را با جان و دل پذیرا شدند. و لذا در پیام تاریخى خود در مورد پذیرش قطعنامه مى فرمایند: «... قبول این مسأله براى من از زهر کشنده تر است ولى راضى به رضاى خدایم و براى رضایت او این جرعه را نوشیدم، در شرایط کنونى آنچه موجب این امر شد، تکلیف الهى ام بود. شما مى دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم، اما تصمیم امروز فقط براى تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضاى او از هر آنچه گفتم گذشته و اگر آبرویى داشتم با خدا معامله کرده ام». البته اقدام خالصانه حضرت امام (ره) هم در کوتاه مدت و هم در دراز مدت شرایط را به نفع نظام اسلامى رقم زد زیرا این موضوع ناگهانى که به هیچ مورد انتظار دشمنان نبود، یکباره دشمن را به موضع انفعالى کشاند و در حالیکه از «ماشین جنگى» برتر و حمایت همه جانبه بین المللى برخوردار بود، با قبول قطعنامه از سوى ایران و حضور گسترده و بى نظیر مردم در جبهه ها، پس از نبردى یک ماهه شکست را پذیرفت و به قبول قطعنامه گردن نهاد و از سوى دیگر باعث شد تا شعار صلح طلبى را از دست دشمنان بگیرد و آنان را کاملا خلع سلاح نماید. و با حمله عراق به کویت و شکل گیرى ائتلاف بین المللى علیه عراق، حقانیت ایران در جنگ تحمیلى براى همگان آشکار و دولت عراق به عنوان متجاوز شناخته شد.

منبع: پرسمان دانشجویی

 


پذیرش قطعنامه ی 598؟

آیا ایران عامل تداوم هشت سال جنگ و خون‏ریزی بود؟

آیا ایران عامل تداوم هشت سال جنگ و خون‏ریزی بود؟در رسانه‌‌های غربی و عربی، انبوه مطالبی وجود داشت که ایران را عامل تداوم جنگ می‌‌دانست. استدلال آن‌ها این بود که «پرزیدنت صدام حسین خاطر نشان ساخت که عراق کلیه‌‌ی قطعنامه‌‏های سازمان ملل را پذیرفته و نیروهای خود را به مرزهای بین‌‏المللی بازگردانیده است.» اما ایران نسبت به قطعنامه‏‌های بین‌‏المللی بی‌‌تفاوت است.

«صلح چیزی است که عراق خواهان است و به آن نیاز دارد.»[1] «منطق فرانسه این است که موشک‌های اگزوست اعتبار نظامی به عراق خواهد داد و ممکن است ایران را برای برقراری صلح به پای میز گفت‌وگو بکشاند.»[2] «تداوم جنگ نتیجه‌ی لجاجت و سرسختی یکی از طرفین [ایران] است.» «از دیدگاه دولت فرانسه، اعطای هواپیماهای سوپراتاندارد به عراق، به عنوان حربه‏ای بازدارنده به شمار می‌روند که ممکن است رژیم خمینی را وادار به مذاکره و صلح کنند، زیرا کاملاً روشن است که روح‌الله خمینی جز زبان زور، با زبان دیگری آشنایی ندارد.»[3] این جملات گوشه‏ای از انبوه مطالبی است که رسانه‏های غربی و عربی در طول هشت سال جنگ عراق و ایران، درج و منتشر می‏کردند. استدلال عمومی آن‌ها نیز در این عبارات خلاصه می‏شد که «در 15 ژوئن 1982، پرزیدنت صدام حسین خاطر نشان ساخت که عراق کلیه‌ی قطعنامه‏های سازمان ملل را پذیرفته (خصوصاً قطعنامه‌ی 514 شورای امنیت) و نیروهای خود را به مرزهای بین‏المللی بازگردانیده است.» [4] اما ایران نسبت به قطعنامه‏های بین‏المللی بی‌تفاوت است.

بر اساس آنچه ذکر شد، تردیدی باقی نمی‏ماند که ایران مسئول تداوم تخاصم هشت‌ساله‌ی دو کشور بوده است. بنابراین مسئولیت خون قریب به یک میلیون انسان و خسارات مادی و معنوی بی‏شماری که بر دو ملت مسلمان وارد آمد، بر ذمه‌ی جمهوری اسلامی است. چه این کشور سرسختانه در مقابل تمامی قطعنامه‏های شورای امنیت سازمان ملل متحد مقاومت کرد و از پذیرش آن‌ها سر باز زد. اینکه اخبار رسانه‏های جهان واقعیت دارد یا نعلی است وارونه بر حقیقت جنگ، امری است که تنها از رهگذر بررسی قطعنامه‏های شورای امنیت سازمان ملل متحد در طول جنگ هشت‌ساله‌ی عراق و ایران دست‌یافتنی به نظر می‏رسد. آنچه در پی می‌آید قطعنامه‏هایی است در طول جنگ هشت‌ساله‌ی ایران و عراق، از سوی شورای امنیت سازمان ملل، تصویب و به طرفین ابلاغ شده است.

قطعنامه‌ی 479

اولین قطعنامه‌ی شورای امنیت سازمان ملل متحد در قبال جنگ واقع‌شده بین ایران و عراق، در تاریخ ششم مهرماه 1359 صادر شد؛ یعنی هفت روز پس از تهاجم سراسری ارتش عراق به مرزهای زمینی و هوایی ایران. این قطعنامه که به قطعنامه‌ی 479 شهرت دارد، لحنی خنثی داشت و طرفین را به آتش‏بس توصیه می‏کرد.[5] این لحن و این توصیه در حالی بود که عراق جنگ را آغاز کرده و ارتش این کشور طی یک هفته، هزاران کیلومتر در خاک ایران پیشروی کرده بود. بدیهی است پذیرش این قطعنامه از سوی ایران به معنای قبول حضور دشمن در خاک این کشور بود که می‌توانست پیامدهای ارضی و سیاسی جبران‌ناپذیری به بار آورد.

چنین قطعنامه‏ای که در آن نشانه‏ای و اشاره‏ای به طرف مهاجم و کشور مدافع وجود نداشت، بیش از هر چیز، به واکنشی از نوع رفع تکلیف می‏مانست تا قطعنامه‏ای الزام‏آور از سوی نهادی بین‏المللی که دغدغه‌ی بر هم خوردن صلح و امنیت جهانی را داشته است. این واقعیت زمانی ملموس‏تر است که یاد‏آوری شود هم‌زمان با تهاجم عراق به کویت، که در دوم اوت 1990 (11 مرداد 1369) اتفاق افتاد، شورای امنیت سازمان ملل، بلافاصله با فشارهای آمریکا و متحدانش، پیش از سپیده‌دم همان روز، تشکیل شد و اولین قطعنامه با شماره‌ی 660 را تصویب کرد. به طور کلی و خلاصه، قطعنامه‌ی 660 در مقایسه با قطعنامه‏ها و بیانیه‏های شورای امنیت در مورد جنگ ایران و عراق تفاوت‌های آشکار ذیل را داشت:‏

شورای امنیت سازمان ملل متحد در نخستین ساعت حمله‌ی عراق به کویت تشخیص داد که «صلح و امنیت بین‌المللی» نقض شده و اقدام جدی برای اعاده‌ی صلح ضروری است؛ در حالی که در مورد ایران پس از هفت سال جنگ خونین و خسارات جانی و مالی هولناک و جبران‌ناپذیر، شورای امنیت با تصویب قطعنامه‌ی 598 در 20 ژوئیه 1987 (29 تیر ماه 1366) به این تشخیص نائل شد که صلح و امنیت نقض شده است.‏

قطعنامه‌ی 660 عراق را محکوم و این دولت را متجاوز به حریم کویت معرفی کرد؛ در حالی که طی هشت سال جنگ ایران و عراق، در قطعنامه‏ها و بیانیه‏های متعددی که از سوی شورای امنیت صادر شد، هرگز عراق متجاوز شناخته نشد و هیچ گاه محکوم نگردید.‏ در قطعنامه‌ی 660، شورای امنیت از عراق خواست «فوراً و بدون قید و شرط کلیه‌ی نیروهای خود را به مواضعی که در اول اوت 1990 مستقر بودند، به عقب فراخواند.» در حالی که در جنگ تحمیلی هشت‌ساله‌ی عراق علیه ایران، این شورا هرگز از عراق به تنهایی چنین اقدامی را نخواسته بود.

قطعنامه‌ی 514

0قطعنامه‌ی دوم شورای امنیت سازمان ملل، با عنوان قطعنامه‌ی 514، در تاریخ 21 تیرماه 1361 صادر شد. در این قطعنامه، برقراری آتش‏بس فوری و بازگشت به مرزهای بین‏المللی، احترام به حاکمیت، تمامیت ارضی و عدم مداخله‌ی کشورها در امور یکدیگر مورد تأکید قرار گرفته بود.[6] این قطعنامه در حالی صادر شد که ایران با انجام چهار عملیات بزرگ (ثامن‌الائمه، طریق‌القدس، فتح‌المبین و بیت‌المقدس) موفق شده بود متجاوز را از بخش‏هایی عمده‏ای از خاک این کشور، به طور مشخص در استان خوزستان، عقب براند و در پی بررسی تعقیب متجاوز برآید.

با این وجود، در این قطعنامه نیز به تعیین و تنبیه متجاوز و پرداخت غرامت به عنوان سه خواسته‌ی اساسی جمهوری اسلامی، هیچ اشاره‌ای نشده بود. بنابراین این قطعنامه هیچ فشاری بر عراق به عنوان آغازگر جنگ وارد نمی‏کرد.[7] این در حالی بود که علی‏رغم آزادسازی مناطق مهمی در خوزستان، نیروهای نظامی ایران با تلاش خود به مرزهای بین‏المللی رسیده، ولی هنوز وارد خاک عراق نشده بودند. در مقابل، عراق همچنان بخش‏های مهمی از خاک ایران و ارتفاعات سرکوب در مرزها را در اختیار داشت. در چنین وضعیتی، ایران قطعنامه‌ی 514 را ناعادلانه تشخیص داد و از پذیرش آن خودداری کرد؛ در حالی که عراق بی‌درنگ آن را پذیرفت.

واقعیت قطعنامه‌های یک‌جانبه‌ی شورای امنیت درباره‌ی جنگ ایران و عراق زمانی ملموس‏تر است که یاد‏آوری شود هم‌زمان با تهاجم عراق به کویت، شورای امنیت سازمان ملل پیش از سپیده‌دم همان روز، تشکیل جلسه داد و قطعنامه‌ی 660 را تصویب کرد. قطعنامه‌ی 660 عراق را متجاوز به حریم کویت معرفی کرد. در حالی که طی هشت سال جنگ ایران و عراق، هرگز عراق متجاوز شناخته نشد.‏ به علاوه بر خلاف جنگ تحمیلی علیه ایران، در قطعنامه‌ی 660، شورای امنیت از عراق خواست فوراً و بدون قید و شرط، کلیه‌ی نیروهای خود را به عقب فراخواند.

قطعنامه‌ی 522

سومین قطعنامه‌ی شورای امنیت سازمان ملل متحد با عنوان قطعنامه‌ی 522، در پی دو عملیات رمضان و مسلم بن عقیل، در جلسه‏ای که به درخواست عراق تشکیل شده بود، صادر شد.[8] در این قطعنامه نیز هیچ توجهی به خواسته‏های ایران نشده و حتی به جای واژه‌ی جنگ میان عراق و ایران، از عبارت «وضعیت میان ایران و عراق» استفاده شده بود و مفاد دو قطعنامه‌ی پیشین، یعنی آتش‏بس فوری و پایان دادن به همه‌ی عملیات‏های نظامی و بازگشت به مرزهای شناخته‌شده‌ی بین‏المللی، تکرار شده بود.[9] طبیعتاً دولت جمهوری اسلامی ایران این قطعنامه را نیز مانند دو قطعنامه‌ی پیشین رد کرد.

ذکر این نکته ضروری است که از تاریخ صدور اولین قطعنامه (6 مهر 1359) تا زمانی که قطعنامه‌ی دوم شورای امنیت سازمان ملل در ارتباط با تخاصم بین عراق و ایران صادر شد (21 تیر 1361) قریب به هجده ماه فاصله افتاد. حال اینکه در یک سال برتری ایران، یعنی سال 1361، سه قطعنامه صادر شد.

قطعنامه‌ی 540

چهارمین قطعنامه‌ی شورای امنیت، قطعنامه‌ی 540 بود که در پی توسعه‌ی جنگ در خلیج فارس و حمله به کشتی‏ها در 6‌ آبان 1362، صادر شد. در این قطعنامه، هرچند برای نخستین بار به لزوم بررسی واقع‏بینانه‌ی جنگ اشاره شده[10] و از دبیرکل خواسته شده بود مشورت‏هایی را با دو طرف درگیر در زمینه‌ی راه‏های توقف جنگ آغاز کند، اما بیشترین تأکید بر حق کشتیرانی و تجارت آزاد و احترام به صلح و امنیت و دریانوردی در خلیج فارس، یعنی شریان انرژی دنیای غرب، قرار داده شده بود. همچنین این قطعنامه نیز به جای به‌کارگیری واژه‌ی جنگ، از «وضعیت میان ایران و عراق» استفاده کرده و باز هم کوچک‌ترین توجهی به خواسته‏های ایران ننموده بود.[11]

لذا این قطعنامه نیز از سوی ایران رد شد. آیت‏الله خامنه‏ای در خطبه‏های نماز جمعه، ضمن تأکید بر رد این قطعنامه از سوی ایران، بر ضرورت اصلاح روش برخورد شورای امنیت با موضوع تجاوز عراق به خاک ایران تأکید کرد.[12] گفتنی است عراق در حالی این قطعنامه را پذیرفت که در همان روز صدور قطعنامه، بالگردهای سوپرپومای این کشور، با استفاده از موشک‏های اگزوسه، به کاروان دوازده کشتی در خور موسی حمله کردند.[13]

قطعنامه‌ی پنجم شورای امنیت سازمان ملل نیز که به دنبال گسترش جنگ در خلیج فارس در پی استفاده‌ی عراق از هواپیماهای سوپراتاندارد و جدیت یافتن تهدید ایران مبنی بر بستن تنگه‌ی هرمز در تاریخ 11 خرداد 1363 صادر شده بود، بر حق کشتیرانی آزاد در خلیج فارس تأکید داشت و اساساً در مورد پایان دادن به جنگ، طرح جدیدی مطرح نکرده بود.[14] ششمین قطعنامه‌ی شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز چیزی جز درخواست اجرای قطعنامه‌ی 528 نبود.[15]

قطعنامه‌ی 528

هفتمین قطعنامه با عنوان قطعنامه‌ی 528، در تاریخ 5 اسفند 1364 صادر شد. این قطعنامه بار دیگر با عنوان «وضعیت میان ایران و عراق»، بدون اینکه به آغازکننده‌ی جنگ اشاره کند و باز هم بی‌آنکه به خواسته‏های اصلی ایران، یعنی تعیین و تنبیه متجاوز، کوچک‌ترین توجهی ابراز نماید؛ «از اقدامات اولیه که باعث بروز منازعه میان ایران و عراق شد و از ادامه‌ی درگیری» ابراز تأسف کرده و از طرفین خواسته بود «آتش‏بس فوری، متوقف ساختن کلیه‌ی مخاصمات در زمین، دریا و هوا» را رعایت نمایند.[16]

نگاهی به زمان صدور این قطعنامه و تحولات جاری جبهه‌ی جنگ، رعایت یا عدم رعایت عدالت و بی‌طرفی شورای امنیت سازمان ملل متحد در صدور قطعنامه‏ها، به ویژه قطعنامه‌ی 528 را نشان ‏می‏دهد. توضیح اینکه قطعنامه‌ی مذکور در حالی صادر شد که نیروهای نظامی ایران با انجام عملیات والفجر 8 در تاریخ 20 بهمن 1364 از اروند عبور کرده و شهر استراتژیک فاو را به تصرف درآورده بودند.[17] جالب‏تر اینکه از زمان صدور قطعنامه‌ی 522 در تاریخ 12 مهر 1361، که پس از عملیات‏های مسلم بن عقیل و رمضان صادر شده بود، شورای امنیت هیچ قطعنامه‏ای را که در آن آتش‏بس و ترک مخاصمه گنجانده شده باشد صادر نکرده بود و این یعنی ارتباط وثیق عملیات‏های موفق ایران با صدور قطعنامه‏های شورای امنیت سازمان ملل. بدیهی است قطعنامه‏ای این‌چنین، که نه تنها دربردارنده‌ی حداقلی از خواسته‏های ایران به عنوان طرف برتر در جنگ نبود، بلکه پس از مدتی سکوت، بلافاصله پس از انجام عملیات موفق والفجر 8 صادر شده بود، مورد پذیرش ایران قرار نمی‌گرفت.

قطعنامه‌ی 598

0پس از صدور هفت قطعنامه‌ی خنثی در ارتباط با پایان دادن به مخاصمه‌ی طولانی ایران و عراق، سرانجام هشتمین قطعنامه در تاریخ 29 تیر 1366، با عنوان قطعنامه‌ی 598 توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد صادر شد. مفاد این قطعنامه به طور خلاصه عبارت بود از: ابراز تأسف از آغاز و ادامه‌ی منازعه‌ی ایران و عراق، آتش‏بس فوری، اعزام نیروهای ناظر برای بررسی و تأیید آتش‏بس و عقب‏نشینی به مرزهای دو کشور، بازگشت اسیران به کشورهای خود، همکاری دو کشور متخاصم با دبیرکل در اجرای این قطعنامه و تلاش‏های میانجی‏گرانه، خودداری کشورها در امر تشدید منازعه، تفویض اختیار از سوی دو کشور به یک هیئت بی‌طرف جهت تحقیق راجع به مسئولیت منازعه، اعزام کارشناسان سازمان ملل برای بازسازی دو کشور پس از خاتمه‌ی درگیری و تلاش دبیرکل در جهت یافتن راه‏های افزایش امنیت از طریق مشورت با ایران و عراق و کشورهای منطقه.[18]

قطعنامه‌ی 598 برای اولین بار، حداقلی از خواسته‏های ایران را، ولو به تلویح در بر داشت. بند ششم این قطعنامه مقرر می‏داشت: «...از دبیرکل درخواست می‏کند که با مشورت با ایران و عراق، مسئله‌ی تفویض اختیار به یک هیئت بی‏طرف برای تحقیق درباره‌ی مسئولیت منازعه را بررسی کند و در اسرع، به شورای امنیت گزارش کند.»

این قطعنامه برای اولین بار، حداقلی از خواسته‏های ایران را، ولو به تلویح در بر داشت. بند ششم این قطعنامه مقرر می‏داشت: «...از دبیرکل درخواست می‏کند که با مشورت با ایران و عراق، مسئله‌ی تفویض اختیار به یک هیئت بی‏طرف برای تحقیق درباره‌ی مسئولیت منازعه را بررسی کند و در اسرع، به شورای امنیت گزارش کند.»[19] هرچند این قطعنامه نیز مانند قطعنامه‏های پیش، عدالت و بی‌طرفی کامل را رعایت نکرده بود، اما همان‏ گونه که اشاره شد، حداقل‏هایی از خواست‏های ایران در آن مورد توجه واقع شده بود؛ ضمن اینکه اوضاع و شرایط بین‏المللی به شدت علیه ایران شکل گرفته بود.

در چنین وضعیتی ایران ابتدا اعلام کرد که قطعنامه را نه می‏پذیرد و نه رد می‏کند. نه رد نه قبول قطعنامه‌ی 598 از سوی ایران، در واقع سیاستی بود که این کشور در پیش گرفت تا تغییراتی در مفاد قطعنامه به وجود آورد. اما شرایط و رخدادهایی نظیر سقوط فاو، جزایر مجنون و شلمچه، حضور پررنگ آمریکا در خلیج فارس و دخالت آشکار در جنگ علیه ایران با هدف قرار دادن هواپیمای ایرباس ایرانی، کاهش شدید درآمد حاصل از فروش نفت ایران و نهایتاً پیدایش نوعی اجماع بین‏المللی برای پایان دادن به جنگ، باعث شد تا ایران نهایتاً در 27 تیرماه 1367 رسماً قطعنامه‌ی 598 را بپذیرد.

شرایط و مواضع ایران در قبال درخواست‏های صلح در دوران جنگ هشت‌ساله به طور عام و موضع مشخص این کشور در قبال قطعنامه‏های شورای امنیت سازمان ملل متحد که خواستار پایان جنگ بودند، از سوی آیت‌الله خامنه‏ای، رئیس‌جمهور و رئیس شورای عالی دفاع جمهوری اسلامی ایران بیان شده است که ذکر آن در پایان این مقال می‌تواند به عنوان خلاصه‌ای از رویکرد ایران به مبحث صلح و قطعنامه‏های شورای امنیت باشد:

«قدرت‏های جهانی می‏خواهند ابتکار صلح و جنگ، هر دو را در دست داشته باشند. با زدن یک دکمه جنگ را به وجود بیاورند و هر وقت مایل بودند، با زدن دکمه‏ای، صلح را تحمیل کنند. ما چنین قدرت‏نمایی و اقتداری را از دولت‏های بزرگ دنیا هرگز قبول نخواهیم کرد. ما صلح را دوست داریم، اما نه آن صلحی که ابزار اقتدار ابرقدرت‏ها باشد. صلح یک ارزش است، اما ارزش مطلق نیست. باید برای ارزشیابی یک صلح این ملاحظات مورد توجه قرار گیرد؛ چه صلحی، در چه موقعیتی، با چه کسی. در پاسخ به ملاحظه‌ی اول، ما می‏گوییم که صلحی که کلید صلح و جنگ را به دست ابرقدرت‏ها بدهد نه. در پاسخ ملاحظه‌ی دوم، می‏گوییم صلح هنگامی که دشمن در خاک ماست و صلحی که دشمن در تأمین حقوق تضییع‌شده سر باز می‌زند نه و در پاسخ ملاحظه‌‌ی سوم، می‏گوییم صلح با کسی که هوای ژاندارمی خلیج فارس و رهبری عرب را در سر دارد و با قدرت هدف‌های خود را دنبال می‏کند نه.»[20]

پی‌نوشت‌ها:

[1]. خبرگزاری جمهوری اسلامی، نشریه‌ی «گزارش‏های ویژه»، شماره‌ی 191، 5 مهر 1362، ص 12 و 13، رادیو کلن، 4 مهر 1362.

[2]. واحد مرکزی خبر صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، «بولتن رادیوهای بیگانه»، 26 شهریور 1362، ص 18 و 19، رادیو آمریکا، 25 شهریور 1362.

[3]. خبرگزاری جمهوری اسلامی، نشریه‌ی «گزارش‏های ویژه»، شماره‌ی 188، 2 مهر 1362، ص 33 و 34، رادیو ایران، 1 مهر 1362.

[4]. اداره کل مطبوعات وزارت ارشاد اسلامی، «بررسی مطبوعات جهان»، شماره‌ی 397، 10 مهر 1362، ص 41 و 42، لوموند، 16 سپتامبر 1983.

[5]. مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، جنگ ایران و عراق در اسناد سازمان ملل متحد: 1980 تا 1982، ترجمه‌ی محمدعلی خرمی، چاپ اول، 1387، تهران، جلد اول، ص 55.

[6]. پیشین، ص 125.

[7]. حسین علایی، روند جنگ ایران و عراق، نشر مرز و بوم، تهران، چاپ اول، 1391، ج اول، ص 528.

[8]. علیرضا لطف‌الله‌زادگان، روزشمار جنگ ایران و عراق، کتاب بیست‌ویکم: عملیات مسلم ابن عقیل، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، 1391، تهران، ص 659.

[9]. مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، همان، ص 153.

[10]. حسین علایی، همان، ص 644.

[11] مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، همان، ج دوم، ص 133.

[12]. روزنامه‌ی کیهان، 13 آبان 1362، ص 2.

[13]. حسین علایی، همان، ص 645.

[14]. مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، همان، ج 3، ص 142.

[15]. پیشین، ج 5، ص 282.

[16]. پیشین، ج 5، ص 80 و 81.

[17]. محمد درودیان، سیری در جنگ ایران و عراق 3: فاو تا شلمچه، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ ششم، 1387، تهران، ص 19.

[18]. مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، همان، جلد ششم، ص 303 تا 305.

[19]. پیشین، ص 305.

[20]. روزنامه‌ی جمهوری اسلامی، 6 مهر 1362، ص 10.

*عرفان حکیمی؛ پژوهشگر حوزه‌ی دفاع مقدس/برهان/1392/4/27 .

 


چرا جام زهر؟

الف. اهداف نظام اسلامی از دفاع مقدس

هر چند شروع جنگ تحمیل به هیچ وجه با خواست و ارادهء نظام اسلامی ایران نبود، اما بعد از آغاز آن وضعیتی به وجود آمد که نظام انقلابی ایران به عنوان کانون و منادی اسلام ناب محمدی(ص) و تنها سنگر پیکار در مقابل امپریالیسم و استبکار جهانی و امید بخش مستضعفان جهان و نهضت های آزادیبخش، باید مردانه و با تمام قوا در مقابل این تهاجم نظامی ایستادگی می نمود و با دادن درس سختی به متجاوزین و حامیان آنها و احقاق کامل حقوق ایران، درس ایستادگی و مقاومت تا پیروزی را به تمامی ملتهای مورد ستم و نهضت های آزادی بخش جهان، می آموخت.

در واقع نظام اسلامی علاوه بر مقاصد مادی مانند بیرون راندن متجاوزین از خاک ایران، محکومیت متجاوز و پرداخت غرامت و ...، اهداف معنوی بسیار بالاتری از تداوم دفاع مقدس تعقیب می کرد که این اهداف برگرفته از اصول و مبانی اسلامی بود؛ از این رو دفاع مقدس نه یک جنگ معمولی بین دو دولت بلکه جنگی سرنوشت ساز بین جهان کفر با جهان اسلام بود که می بایست تا پیروزی قاطع جبهه اسلام و تسلیم استکبار جهانی و رفع فتنه تداوم می یافت. بر این اساس حضرت امام(ره) به صورت مرتب بر تداوم جنگ تا تأمین اهداف مشروع نظام اسلامی تأکید داشتند و می فرمودند: «اگر این جنگ بیست سال هم طول بکشد ما همچنان ایستاده ایم»

ب. شرایط و اوضاع پذیرش قطعنامه 598

مقاومت، ایستادگی و پیروزی های مکرر ایران در جبهه های نبرد در طول سالهای جنگ به هیچ وجه خوشایند استکبار جهانی نبود از این رو در ماههای آخر جنگ، حمایت جهانی از عراق به اوج رسید و آمریکایی ها عملا و به طور مستقیم وارد صحنه شدند. سکوهای نفتی ما را بمباران می کردند و با هدایت هواپیماهای عراقی بمباران نفت کش ها را تسهیل می کردند. هواپیمای مسافربری ایران را مستقیما منهدم کردند. فرانسوی ها هواپیماهای پیشرفته سوپر اتاندارد و میراژ 2000 در اختیار آنها گذاشتند، روسها مدرنترین هواپیماهای جنگنده و دورپرداز و بلند پرواز و ... را به عراق ارسال کردند. کویت و عربستان سیل دلارهای خود را به عراق روانه ساختند. آلمانیها مواد لازم برای سلاح شیمیایی در اخیتار آنها می گذاشتند. عراق به طور وسیع مناطق مسکونی و جبهه ها را بمباران شیمیایی می کرد و مجامع بین المللی با سکوت خود این جنایات را تأیید می کردند.

در نتیجه جنگ از حالت طبیعی خود خارج و به یک نسل کشی گسترده و بدون هیچ گونه ملاحظات اخلاقی، انسانی، حقوقی و ... تبدیل شده بود. (امام خمینی(ره)، دفاع مقدس، سید علی نبی لوحی، ص 408) و از سوی دیگر تحریم های همه جانبه و شدید بین المللی، فشارهای بسیار زیادی در زمینه اقتصادی، نظامی و ... بر مردم و مسؤولین ایران به وجود آورده بود.

ج. پذیرش قطعنامه 598 به مثابه جام زهر

در چنین شرایطی حضرت امام(ره) با مشورت مسؤولین نظام و کارشناسان، مصلحت نظام اسلامی را در پذیرش قطعنامه 598 و قبول آتش بس دیدند و لذا باید از آن همه آرمانها و اهداف کلان و بلند مدتی که از تداوم دفاع مقدس انتظار داشتند چشم پوشی می نمودند اما این موضوع گیری جدید به هیچ وجه با روحیات و انتظارات مردم ایران و خصوصا رزمندگان و خانواده های شهدا و ایثارگران هماهنگی نداشت و آنان پذیرش چنین چرخش ناگهانی را نداشتند. افزون بر این، این موضع گیری می توانست تأثیر منفی بر حرکت های انقلابی و نهضت های آزادی بخش جهان نیز داشته باشد.

طبیعی است در چنین شرایطی پذیرش قطعنامه و آتش بس، به مثابه کشیدن جام زهری برای حضرت امام(ره) بود که تنها به خاطر رضای خداوند و حفظ اسلام و مصالح نظام اسلامی آن را با جان و دل پذیرا شدند. و لذا در پیام تاریخی خود در مورد پذیرش قطعنامه می فرمایند:

«... قبول این مسأله برای من از زهر کشنده تر است ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم ، در شرایط کنونی آنچه موجب این امر شد، تکلیف الهی ام بود. شما می دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم، اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آنچه گفتم گذشته و اگر آبرویی داشتم با خدا معامله کرده ام».

البته اقدام خالصانهء حضرت امام(ره) هم در کوتاه مدت و هم در دراز مدت شرایط را به نفع نظام اسلامی رقم زد؛ زیرا این موضوع ناگهانی که به هیچ مورد انتظار دشمنان نبود، یکباره دشمن را به موضع انفعالی کشاند و در حالیکه از «ماشین جنگی» برتر و حمایت همه جانبه بین المللی برخوردار بود، با قبول قطعنامه از سوی ایران و حضور گسترده و بی نظیر مردم در جبهه ها، پس از نبردی یک ماهه شکست را پذیرفت و به قبول قطعنامه گردن نهاد و از سوی دیگر باعث شد تا شعار صلح طلبی را از دست دشمنان بگیرد و آنان را کاملا خلع سلاح نماید.

با حمله عراق به کویت و شکل گیری ائتلاف بین المللی علیه عراق، حقانیت ایران در جنگ تحمیلی برای همگان آشکار و دولت عراق به عنوان متجاوز شناخته شد.

( منبع:چرا جام زهر ؟ علی رضا محمدی ، نشریه الکترونیکی پرسمان )


پاسخ به دو پرسش درباره دفاع مقدس- قسمت 2

2. اعتراف به اشتباه

در خصوص تحمیلى بودن استمرار جنگ به حضرت امام، مى بایست گفت که ایشان هرگز زیر بار تحمیل نمى رفتند و اگر گاهى اوقات مشورت هاى دوستان را مى پذیرفتند و بر نظر خود ترجیح مى دادند و بعد مشخص مى شد که این مشورت، مشورت خوبى نبوده، این شجاعت را داشتند که به اشتباه خودشان اعتراف نمایند. به عنوان نمونه در خصوص دولت موقت و روى کار آمدن لیبرالها در اول انقلاب، ایشان در بیانیه مورخه 3 / 12 / 67 خطاب به علما فرمودند:

من امروز بعد از ده سال از پیروزى انقلاب اسلامى همچون گذشته اعتراف مى کنم که بعضى تصمیمات اول انقلاب در سپردن پست ها و امور مهمه کشور به گروهى که عقیده خالص و واقعى به اسلام ناب محمدى(ص) نداشته اند، اشتباهى بوده است که تلخى آثار آن به راحتى از میان نمى رود.»

همچنین در خصوص مسایل دیگرى همچون قائم مقامى منتظرى، ریاست جمهورى بنى صدر نیز امام فرمودند:

من از اول با قائم مقامى منتظرى و ریاست جمهورى بنى صدر مخالف بودم و به او رأى ندادم و فقط بخاطر مصلحت قبول کردم.

اما در خصوص استمرار جنگ، زمانى که برخى افراد تحلیل شان این بود که ما اشتباه کردیم که بعد از فتح خرمشهر جنگ را ادامه دادیم، حضرت امام با قاطعیت تمام و با شدت در مقابل آن ها موضع گرى کرده و طى بیانیه اى در سال 1367 فرمودند:

«... من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیل هاى غلط این روزها رسما معذرت مى خواهم و از خداوند مى خواهم مرا در کنار شهداى جنگ تحمیلى بپذیرد ما در جنگ براى یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم، راستى مگر فراموش کرده ایم که ما براى اداى تکلیف جنگیده ایم و نتیجه، فرع آن بوده است؟

3. دقت در تصمیم گیرى

حضرت امام همواره در تمام برنامه هایشان سعى مى کردند نهایت دقت عمل را داشته باشند و همه جوانب کار را بسنجند. به همین جهت دور از عقل است که ایشان در خصوصو امر مهمى مانند جنگ صرفا به دلیل نظر برخى از مسئولین دفاع مقدس چنین تصمیمى اتخاذ نمایند؟ بلکه آنچه که از اظهارات برخى مسئولین برمى آید، حضرت امام در خصوص استمرار جنگ، با جمع بندى اطلاعات و دلایل مستند و منطقى فرماندهان جنگ به این نتیجه رسیدند که به مصلحت نظام است که قسمتى از خاک عراق را به عنوان امتیاز در مقابل دشمن به تصرف درآورند. در این خصوص فرمانده وقت سپاه پاسداران آقاى محسن رضایى مى گوید:

اصولا پس از فتح خرمشهر همه اعضاى شوراى عالى دفاع نظرشان این بود که ما باید از مرز عبور کنیم امام هم براى آن دلایل مستند مى خواستند و پس از اعلام دلایل و شرایط که از سوى مسئولین جنگ خدمت حضرت امام مطرح شد، ایشان موافقت خود را با ورود نیروها به خاک عراق اعلام کردند.

سخنگوى وقت شوراى عالى دفاع، جناب آقاى هاشمى رفسنجانى در خصوص همین مسئله مى فرمایند:

«... امام مى خواستند جنگ را پیگیرى کنند تا مسئله عراق حل شود، وقتى صدام جنگ را شروع کرد، امام فرمودند: آنها به دام افتادند، الان باید مسأله عراق را حل کنیم و در این باره بسیار جدى بودند... امام موافق نبودند که نیروهاى ما وارد خاک عراق شوند و در عین حال متوقف کردن جنگ را هم اصولا قبول نداشتند، این معادله با هم سازگارى نداشت و به همین جهت فرماندهان ارتش و سپاه خدمت امام رفتند. من هم بودم، یک جلسه طولانى بود. فرماندهان گفتند: اگر حاکمان بغداد مطلع شودند که ما وارد خاک این کشور نمى شویم با خیال آسوده علیه ما شرارت مى کنند، منطق جنگ این را نمى پسندد. امام مسائل انسانى را مطرح مى کردند و مى گفتند: مردم عراق گناهى ندارند و نباید به آنها آسیبى برسانیم و تا آخر هم این موضع را حفظ کرده بودند، (وقتى عراق شهرهاى ما را با بمب و موشک مى زد امام اجازه نمى داد ما هم مقابله به مثل کنیم، وقتى دیدند که عراق دارد خیلى شرارت مى کند، اجازه دادند، ولى گفتند، شما باید 48 ساعت قبل اعلام کنید تا هر کسى مى خواهد از شهرها بیرون برود.) نهایتا با استدلالات منطقى که فرماندهان جنگ براى امام مطرح کردند امام اجازه دادند به صورت محدود در مناطقى که مردم عراق نیستند ما وارد خاک عراق شویم.»

4. قاطعیت در تداوم جنگ

همانطور که قبلا هم اشاره کردیم، حضرت امام تا سال 1367 هیچ گاه موافق صلح و آتش بس نبودند و به گفته آقاى هاشمى رفسنجانى «ایشان هرگز اجازه صحبت کردن از صلح را نمى دادند.» حضرت امام همواره تأکیدشان این بود که قبل از هر سخنى در خصوص صلح باید شرایط ایران در این قضیه یعنى موارد زیر محقق شود:

الف) اعلام عراق به عنوان متجاوز و مجازات عاملان تجاوز ودولت عراق؛

ب) خروج بى قید و شرط از تمام خاک ایران؛

ج) آزادى اسرا؛

د) اخذ خسارات از عراق.

ایشان در جمع گروهى از علماء، ائمه جماعات و روحانیون و وعاظ قم و تهران در تاریخ 30 / 3 / 61 یعنى 27 روز پس از فتح خرمشهر مى فرمایند:

... ببینید که این مرد (صدام) چه مى گوید، مى گوید ما براى اثبات اینکه صلح طلب هستیم، صلح جوییم، همه لشکر خودمان را امر مى کنیم که از خاک ایران تا دو روز دیگر بیرون بروند. اگر راست مى گویید این مطلب را، بسیار خوب، این یکى از مسائلى که ما داشتیم، حاصل، ولى چند تا مطلب دیگر داریم باید حاصل بشود، تا حاصل نشود، ما در حال جنگ هستیم.

و یا در جاى دیگر تقریبا دو ماه پس از فتح خرمشهر مى فرمایند:

... ما هیچ زورگویى نداریم و نمى خواهیم تحمیل بکنیم؛ ما باید شرایطمان، شرایطى که از اول گفته شده است و تا حالا هم همان شرایط هست، در آن شرایط هم پایبند هستیم و مادامى که این شرایط حاصل نشده است ما در حال جنگ هستیم و ما با کسانى که اشرار هستند نمى توانیم صلح کنیم.

سه ماه پس از فتح خرمشهر نیز چنین مى فرمایند:

... ما حاضریم صلح بکنیم، ولى نمى شود متجاوز را مجازات نکرد و غرامت تجاوز را نگرفت و صلح کنیم؛ اسلام هم چنین اجازه اى را نمى دهد. حرف ما این است که متجاوز باید غرامت ما را بدهد و اشخاصى با صلاحیت بیایند و متجاوز را تشخیص داده و مجازات کنند.

و در جاى دیگر خطاب به دبیر کل کنفرانس اسلامى و هیأت بررسى کننده جنگ مى فرمایند:

شما بیایید اگر مأموریتى دارید براى اینکه این آتش جنگ را بخوابانید که آن هم آمال همه مسلمین است باید متجاوز را به پاى میز محاکمه بکشید و متجاوز را تأدیب کنید و افرادى که در مملکت ما هستند به کنار بفرستید و از صدام بخواهید، تحکیم کنید بر او که او از کشور ما برود بیرون و لشکر او از تجاوز دست بردارد و بعد از اینکه از تجاوز دست برداشت یک هیأت بین المللى در این جا باشد و آن هیأت بین المللى که در یک جایى تشکیل شد رسیدگى کنند به جنایاتى که شده است اگر ما جنایتکار هستیم ما را تأدیب کنند و اگر صدام جنایتکار است صدام را تأدیب کنند.

بدین ترتیب با این سخنان و موضع گیرهاى صریح حضرت امام که اغلب آن هم پس از فتح خرمشهرمى باشد مشخص مى شود که نظر قاطع حضرت امام در خصوص استراتژى جنگ پس از فتح خرمشهر، استمرار و تداوم جنگ بوده مگر اینکه شرایط ایران در خصوص صلح محقق گردد و آن هم تا سال 67 هیچ یک از این شرایط محقق نگردید. پس چگونه ممکن است حضرت امام با این موضع گیرى هاى صریحى که پس از فتح خرمشهر داشتند باز خواهان پایان جنگ بوده باشند؟ این دو گانگى، با عقل سازگارى ندارد.

عقب ماندگى به دلیل جنگ

پرسش و شبهه دیگرى که برخى درباره جنگ و دفاع مقدس مطرح مى کنند این است که: «بخش اعظمى از عقب ماندگى ما ناشى از جنگ مى باشد که اگر این نبود امروزه ما در راه توسعه خیلى سریع تر حرکت مى کردیم اما خسارات ناشى از هشت سال جنگ سبب شد ما کشورى عقب مانده باقى بمانیم.» در این خصوص لازم دانستیم ثمرات دفاع مقدس را مورد نقد و بررسى قرار داده تا میزان صحت و سقم این مدعا ثابت گردد.

دستاوردهاى دفاع مقدس

الف) دستاوردهاى داخلى

1) تثبیت انقلاب: یکى از ثمرات بزرگ دفاع مقدس، تثبیت انقلاب بود، یعنى در سایه جنگ بود که انقلاب تثبیت شد و ضد انقلاب ها رانده شدند و نیروهاى وابسته به شرق و غرب کم کم شناخته شده به دست نیروهاى انقلاب از نظام کنار گذاشته شدند.مصداق بارز این ادعا، روشن شدن شخصیت تروریستى و ضد دینى گروهک مجاهدین خلق (منافقین) براى ملت ایران بود که در سایه جنگ محقق گردید. در سایه ء جنگ ملت ایران بهتر از گذشته توانستند حق را از باطل، خودى را از غیر خودى تشخیص داده و در راستاى آفت زدایى انقلاب گام بردارند. و نتیجه این هوشیارى تثبیت انقلاب بود.

2) تثبیت تمامیت ارضى: استمرار جنگ پس از فتح خرمشهر منجر به تثبیت تمامیت ارضى و امنیت مرزى جمهورى اسلامى در منطقه شد نگاهى به تاریخ گذشته ایران نشان مى دهد که در طول دو قرن گذشته، این تنها جنگى بوده، است که ایرانیان حتى یک وجب از خاک میهن اسلامى خود را به بیگانگان نداده اند، در قرون گذشته طى دو جنگ ایران و روس، قسمت اعظمى از قلمرو ایران به بیگانگان واگذار گردید و همین امر، یعنى عدم توانایى حکومت ایران در مقابل دست اندازى بیگانگان به خاک خود، باعث گردید که در سال 1350 نیز با یک سناریوى شیطانى، استان چهاردهم یعنى بحرین را از ایران جدا ساخته در صحنه بین المللى استقلال آن را اعلام نمایند. اما در این جنگ، با این که بسى عظیم تر و حساس تر از جنگ هاى گذشته بود تمامیت ارضى کشور به تمام و کمال حفظ گردید. یک کشور با غیرت ممکن است خسارات زیادى را بپذیرد، اما حاضر نیست ناموس ملى خودش را بدست بیگانگان بدهد.

3) افزایش توان نظامى: یک ارتش منظم و کلاسیک، دست کم یک دهه زمان نیاز دارد تا بتواند خودش را سازماندهى و تقویت نماید در صورتى که سپاه پاسداران انقلاب اسلامى توانست در کوتاه ترین مدت ممکن سه نیروى مقتدر زمینى، دریایى و هوایى را سازماندهى کرده و با جدیدترین روش هاى نظامى به کارگیرى نماید. همچنین انبوهى از تجربیات را طى این هشت سال، توشه خود سازد. علاوه بر این صنایع نظامى به حد مطلوبى توسعه داده شد و در برخى موارد به حد خودکفایى رسید. حضرت امام هم در این زمینه مى فرمایند: ما تنها در جنگ بود که توانستیم صنایع نظامى خود را به حد مطلوبى از رشد برسانیم.

پس از اتمام جنگ نیز تجربیات هشت سال دفاع مقدس، قدرت نظامى ایران را تا حد کشورهاى پیشرفته منطقه افزایش داده و یک حالت بازدارندگى بسیار قوى در مقابل قدرت هاى نظامى منطقه به جود آورد. ساخت موشک دوربرد شهاب 3 و آزمایش موفقیت آمیز آن، چنان دشمنان ما از جمله رژیم اشغالگر قدس را شگفت زده کرد که سبب شد موضع گیرى هاى تندى در قبال این حرکت مقتدرانه جمهورى اسلامى در صحنه بین المللى از خود بروز دهند.

ساخت تانک ذوالفقار با قدرت مانور بالا، بازسازى هواپیماهاى جنگى، تولید قطعات هواپیما و سلاح هاى سنگین و خودکفایى در ساخت سلاح هاى سبک و نیمه سنگین، ساخت هواپیماى بدون سرنشین و... بسیارى موارد دیگر از جمله ثمراتى است که در سایه 8 سال دفاع مقدس نصیب مملکت ما شد.

تجربه در امر مهندسى جنگ، راه سازى، سد سازى، کشتى سازى، صنایع الکترونیک، پزشکى، داروسازى و مانند آن، از دیگر ثمرات دفاع مقدس است که از آن ها در امر بازسازى کشور به نحو مطلوب استفاده شده و مى شود.

ب) دستاوردهاى بین المللى دفاع مقدس

1) تثبیت انقلاب اسلامى در صحنه بین المللى؛ در صحنه بین الملل، جهان توانست بفهمد انقلاب ما یک انقلاب اصیل با پشتوانه الهى و مردمى و تصور انهدام انقلاب در کوتاه مدت یک امر واهى است.

هشت سال دفاع خستگى ناپذیر و مخلصانه که تثبیت کامل و مقتدرانه نظام را به همراه داشت، قدرت هاى منطقه اى و فرامنطقه اى را واداشت تا نظام جمهورى اسلامى را به رسمیت شناخته و به حقوق ملى و بین المللى آن به عنوان یک نظام مستقل سیاسى و قدرتمند اعتراف نمایند. درخواست رسمى و مکرر امریکا جهت ایجاد ارتباط با ایران مصداق بارز چنین فرضیه اى است.

2) شناساندن بعد فرهنگى و مکتبى انقلاب در صحنه بین الملل؛ در سایه دفاع مکتبى، بعد دینى انقلاب به مردم جهان شناسانده شد. و این امر موجب شکل گیرى حرکت هاى آزادى بخش در جهان گردید و مسلمانان را به بازگشت به خویشتن فراخواند. مرحوم حاج سید احمد خمینى(ره) در مصاحبه خود مى گوید:

من نمى گویم که اگر جنگ نبود انقلاب شکست مى خورد، اما اگر جنگ نبود بعد فرهنگى و مکتبى بودن انقلاب ما در دنیا شناخته نمى شد. جنگ موجب شد که اکثر خبرهاى دنیا در هشت سال جنگ در مورد ایران از رسانه هاى گروهى پخش شود. قدرت انقلاب، تفکر امام، برخورد انقلاب با ارزش هاى ترسیم شده از سوى غرب و... در لابه لاى جنگ، به دنیا منتقل شد، وقتى اینطور شد، در تمام نیروهاى اسلامى و هسته هاى مقاومت که نقاط بسیار قوى ادامه جنگ بودند امیدى پدید آمد، اگر شما مى بینید که در جریان سلمان رشدى، مسلمانان دنیا به خیابان ها مى ریزند و فتواى امام چنان واکنش هایى به وجود مى آورد، این آگاهى است که در خلال هشت سال جنگ توسط دشمنان ما به آن ها منتقل شده است؛ چون امام که محور تمام اخبار بودند تفکرشان تفکر اسلامى بود. اسلام و دیدگاههاى اسلامى امام به بهترین وجه در آن دوران براى تمام دنیا و مسلمانانى که در اقصى نقاط جهان هستند مخابره شد... لذا موضع ما در مقابل اسرائیل، ارتجاع منطقه و... غیره در خبرها و گزارشات بیان مى شد.

وقتى حرف امام منتقل مى شود که آمریکا هیچ غلطى نمى تواند بکند و ما دندان هاى آمریکا را در دهانش خرد مى کنیم و... توسط خبرگزارى ها منتقل و به وسیله رادیوها و رسانه هاى همگانى بیان مى شد این باعث مى شد که مسلمان ها خویشتن را باز یابند. درست است که حرف امام بود ولى سیستم ارتباطى حرف امام، جنگ بود.

3) دستاوردهاى بین المللى دفاع مقدس از دیدگاه امام؛ حضرت امام همواره 8 سال دفاع مقدس را موهبتى الهى مى دانستند و معتقد بودند در سایه آن، ثمرات عظیمى نصیب این کشور شد؛ از جمله:

ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نموده ایم، ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودیم، ما در جنگ پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زدیم، ما در جنگ دوستان و دشمنان مان را شناخته ایم... ما در جنگ ابهت دو ابر قدرت شرق و غرب را شکستیم... ما در جنگ به مردم جهان و خصوصا مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامى قدرت ها و ابرقدرت ها سالیان سال مى توان مبارزه کرد. جنگ ما کمک به فتح افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد که تمامى سردمداران نظام هاى فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند جنگ ما بیدارى پاکستان و هندوستان را به دنبال داشت و... .

بدین ترتیب مى بینیم که خسارات مادى و معنوى جنگ، در مقابل برکاتى که به واسطه دفاع مقدس نصیب ملت غیور ایران و میهن اسلامى ما گردید، بسیار ناچیز است.

( منبع : پاسخ به دو پرسش درباره دفاع مقدس ، حسین ترابىمجله حصون، شماره 8، تابستان 1385)

 


پاسخ به دو پرسش درباره دفاع مقدس- قسمت 1

در این مقاله سعى شده است به دو پرسش مهم درباره دفاع مقدس پاسخ داده شود:

1. آیا استمرار جنگ پس از فتح خرمشهر به مصلحت نظام بوده است یا به ضرر آن؟

2. آیا استمرار جنگ پس از فتح خرمشهر بدون نظر قاطع حضرت امام(ره) امکان پذیر بود یا خیر؟

در بررسى هاى به عمل آمده در خصوص پرسش اوّل به این نتیجه رسیدیم که چون صدام و حامیان بین المللى او به اهداف از پیش تعیین شده خود نرسیده، بلکه نسبت به اهداف خود نیز حساس تر شده بودند و با توجه به خوى تجاوزگرى صدام و حزب بعث و با عدم ضمانت اجرایى بین المللى درباره قطعنامه 598 سازمان ملل در آن مقطع زمانى، هیچ اقدامى از نظر عقل جز استمرار جنگ به مصلحت نظام نبوده و هر تصمیمى غیر از آن نادرست بوده است.

اما در پاسخ به پرسش دوم نیز با توجه به ویژگى هاى خاص حضرت امام(ره) در مدیریت و رهبرى انقلاب و سخنان ایشان پس از فتح خرمشهر و اظهارات فرماندهان دفاع مقدس، به این نتیجه مى رسیم که حضرت امام(ره) به هیچ وجه تمایل به صلح تحمیلى نداشتند، بلکه مى خواستند ضمن احتیاط و دقت لازم تصمیمى عقلانى گرفته شود. بدین جهت نیز پس از گرفتن نظرات کارشناسانه فرماندهان دفاع مقدس متقاعد شدند که مى بایست با تمام توان در مقابل دشمن ایستاد و امر دفاع را ادامه داد.

مقدمه

هشت سال دفاع مقدس، مقطعى درخشان در تاریخ انقلاب اسلامى ایران است که به جرأت مى توان گفت تثبیت انقلاب اسلامى مدیون آن است، امروزه دشمنان انقلاب اسلامى درکنار هر حرکت انقلاب، در چهره اى ناصحانه و دلسوزانه اما با ماهیتى مزوّرانه و منافقانه ظهور مى کنند تا دل ها را بربایند، تفرقه ایجاد کنند و خادمین به انقلاب اسلامى را خائن معرفى نمایند.

بحران سازى و ایجاد جنگ روانى از جمله تاکتیک هاى مؤثر دشمنان در داخل نظام است که نوک پیکان این جوسازى ها و شانتاژهاى تبلیغاتى نیز متوجه مقدسات نظام بویژه جایگاه مقدس رهبرى، نهادهاى انقلاب و ارزش هایى مانند دفاع مقدس مى باشد. دشمنان آگاه و دوستان ناآگاه با طرح این شبهات سعى دارند در اذهان عموم نسبت به افتخارات سال هاى جنگ ایجاد شک و تردید کرده، از این طریق، نسل دوم انقلاب بویژه جوانان تحصیل کرده را با ارزش ها، اصول و افتخار آفرینان انقلاب و دفاع مقدس بیگانه نمایند.

بر این اساس به دلیل طرح برخى پرسش ها درباره ادامه جنگ پس از آزادسازى خرمشهر درصدد برآمدیم ضمن تجزیه و تحلیل آن، در حد توان، پاسخى منطقى به آن ها بدهیم.

طرح پرسش ها

برخى از نویسندگان، از روى آگاهى یا نا آگاهى، مطالبى را در خصوص دفاع مقدس در مطبوعات منعکس کردند که منجر به ظهور پرسشهایى در افکار عمومى گردید.

به عنوان مثال یکى از اساتید دانشگاه امام صادق(ع) مى گوید:

ادامه جنگ اقدامى بدون دلیل بود؛ در جایى که کشورهاى خلیج، حاضر به پرداختن غرامت جنگ بودند، ما بى جهت جنگ را ادامه دادیم تا جایى که تسلیم فشار نظامى عراق شدیم.

فرد دیگرى نیز در یکى از روزنامه ها چنین اظهار نظر مى نماید:

ادامه جنگ امرى غیر عاقلانه بود، همه چیز براى پذیرش خواسته هاى ما آماده بود، ولى پس از سال ها ادامه جنگ همه چیز از دستمان رفت.

در همین راستا نیز کتابى تحت عنوان «عالیجناب سرخپوش» به بازار آمد و ضمن مخدوش ساختن شخصیت یکى از مسئولین نظام، استمرار جنگ پس از فتح خرمشهر را زیر سؤال برد. نویسنده در این کتاب مى نویسد:

آقاى هاشمى رفسنجانى مسئولیت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر را به عهده امام مى گذارند، در حالى که حاج سید احمد خمینى(ره) فرمودند:

در مقابل مسائل خرمشهر، امام معتقد بودند که بهتر است جنگ تمام شود. اما بالاخره مسئولین جنگ گفتند که باید تا کنار شط العرب (اروند رود) برویم تا بتوانیم غرامت خودمان را از عراق بگیریم. امام اصولا با این کار موافق نبودند و گفتند اگر بناست که شما جنگ را ادامه دهید، بدانید که اگر این جنگ با این وضعى که شما دارید ادامه یابد و شما موفق نشوید، دیگر این جنگ تمام شدنى نیست، و ما باید این جنگ را تا نقطه اى خاص ادامه بدهیم و الان هم که قضیه فتح خرمشهر پیش آمده بهترین موقع براى پایان جنگ است.

و سپس یادآور مى گردد که آقاى هاشمى در خاطرات روز 15 / 12 / 1360 خود مى نویسد:

وابسته نظامى ایتالیا گفته: کشورهاى نفت خیز منطقه مایلند شصت میلیارد دلار خسارات جنگ را از طرف صدام به ایران بدهند و ایران از شرط سوم که کیفر صدام است منصرف شود.

بدین ترتیب نویسنده مذکور ضمن گزینش کردن بخشى از مصاحبه مرحوم حاج سید احمد خمینى که در روزنامه جمهورى اسلامى به چاپ رسیده بود، سعى مى کند:

اولاً) استمرار جنگ پس از فتح خرمشهر را یک جرم در تاریخ انقلاب معرفى نماید؛

ثانیاً) ضمن تحمیلى دانستن جنگ به حضرت امام، هدایتگرى هاى فرماندهى کل قوا را در زمان جنگ زیر سؤال برد.

بدین ترتیب براى اینکه ما صحت و سقم این شبهه را مشخص نماییم مى بایست به دو سؤال جواب دهیم:

1. آیا استمرار جنگ بعد از فتح خرمشهر به مصلحت نظام بود یا به ضرر آن؟

2. آیا استمرار جنگ بعد از فتح خرمشهر بدون نظر قاطع حضرت امام امکان پذیر بود یا خیر؟

براى پاسخ به سؤال اول سعى خواهیم کرد استمرار جنگ را در ابعاد مختلف مورد نقد و بررسى قرار دهیم.

1. هدف از تحمیل جنگ به ایران

طبق بررسى هاى به عمل آمده و اعترافات فرماندهان حزب بعث و استراتژیست هاى کاخ سفید، هدف از تحمیل جنگ به ایران موارد زیر بوده است:

ـ نابودى انقلاب اسلامى و یا حداقل کنترل آن؛

ـ تشکیل عربستان بزرگ؛

ـ تصرف خوزستان و گرفتن کل شط العرب؛

بدین ترتیب در 31 شهریور 1359 صدام به این نتیجه رسیده بود که حکومت ایران به دلیل انقلاب، از نظر توان نظامى بسیار ضعیف شده، لذا از آن موقعیت استفاده کرده و با حمایت و تحریک قدرت هاى استعمارى جنگ را بر ما تحمیل کرد. حالا این سؤال مطرح است که آیا دشمن پس از فتح خرمشهر متنبه شده و هدف «نابودى انقلاب اسلامى» را رها کرده بود یا خیر؟

اصولا دشمن از جنگ به عنوان ابزارى براى رسیدن به اهداف خود استفاده مى کرد. اما جمهورى اسلامى بعد از فتح خرمشهر، مقتدرتر شده بود و به همین جهت خطر آن در نزد دشمنان نیز افزون تر شده بود. بنابراین دشمن چون به هدف خود نرسیده بود، به دنبال این بود که این نظام تقویت شده را به انحاء مختلف تضعیف نماید.

نکته دیگرى نیز مطرح بود و آن این که، دشمن از اهدافش دست برنداشته بلکه نسبت به اهدافش هوشیارتر هم شده و حمایت هاى دیگرى هم ممکن بود جلب نماید. در این حال، چه تضمینى وجود داشت که با توقف جنگ دیگر اقدام به تجاوز مجدد نکند؟ بنابراین منطق نظامى در آن شرایط، حکم مى کرد که براى رفتن به پشت میز مذاکره و توقف جنگ، ایران پشتوانه اى به عنوان تضمین صلح داشته باشد و این پشتوانه چیزى جز پیشروى در قسمتى از خاک عراق نمى توانست باشد.

2. خوى تجاوزگرى صدام و حزب بعث

در سال 1361 در شرایطى زمزمه هاى صلح و آتش بس از سوى عراق و متحدان منطقه اى آن مطرح شد که جمهورى اسلامى به عنوان پیروز جنگ، توانسته بود در مقابل عراق، قدرت نمایى کند و به همین جهت نیز به هیچ وجه حاضر به دادن کوچک ترین امتیاز به طرف مقابل نبود و شرایط ملى هم به او چنین اجازه اى نمى داد.

از طرف دیگر، صدام در جنگ به شدت تضعیف شده و در طى دو سال نیروهایش به شکل مفتضحانه یا فرار کردند یا اسیر شدند و یا کشته شدند که این ضربه بزرگى به حزب بعث و ارتش عراق بود به شکلى که سازماندهى ارتش عراق در آن مقطع زمانى به کلى بهم ریخت و نیز اهدافى که زمان شروع جنگ در ذهن استراتژیست هاى نظامى بغداد بود هیچ کدام محقق نشده و طبیعى بود که صدام به عنوان رئیس حزب بعث عراق مى بایست توجیهى براى قول هایى که در ابتداى جنگ به مردمش داده بود مى داشت.

با توجه به روحیه روانى و خوى تجاوزگرى صدام قطعا بعثى ها به دنبال صلح دایم نبودند، اما زمزمه هاى صلح را مطرح مى کردند تا با این تاکتیک ضمن تجهیز قوا، ارتش به هم ریخته خود را سر و سامانى داده و پس از آن اقدام به تجاوز مجدد نمایند. صدام توجیه اولیه اش براى شروع جنگ این بود که: «قرارداد 1975 الجزایر به ما تحمیل شد؛ چون از یک طرف توان نظامى و تسلیحاتى ما به شدت کاهش یافته بود و از طرف دیگر چون عقبه استراتژیکى ایران با توجه به حمایت هاى شدید آمریکا بسیار قوى بود، ما مجبور به انعقاد قرار داد شدیم و به همین جهت امروز اعلام مى کنیم که قرار داد مزبور مورد قبول ما نیست و ناگزیر هستیم از طریق قوه قهریه و جنگ به حق و حقوق تضییع شده خود برسیم» و به همین بهانه به خاک جمهورى اسلامى ایران حمله کرد. لذا اگر ایران پس از فتح خرمشهر هم حاضر مى شد آتش بس نماید و تن به صلح بدهد، قطعا زمانى که عراق احساس مى کرد نقاط ضعف خود را برطرف نموده است، مجددا به ایران حمله مى کرد و این بار موفق هم مى شد، چرا که صحنه جنگ در جبهه ایران به علت آتش بس و صلح سرد شده بود و نیروها به عقب برگردانده مى شدند و به دلیل احساس پیروزى، شور و شوق جنگ در آنان کم شده، امکان فراخوانى مجدد آنان به جبهه ها غیر ممکن و یا بسیار مشکل بود. به همین جهت لشکر ایران اسلامى در مقابل ارتش تازه نفس عراق تن به شکست مى داد.

حالا اگر چنین وضعیتى رخ مى داد چه تضمینى براى احقاق حق ملت ایران وجود داشت؟

کدام مرجع بین المللى از ایران حمایت مى کرد؟ بدین ترتیب مى بینیم که ما با توجه به شرایط روحى و روانى صدام و خوى تجاوزگرى او، چاره اى جز دفاع و استمرار جنگ و حتى پیشروى در خاک عراق براى به دست آوردن امتیازى که این خوى تجاوزگرى را تعدیل نماید نداشتیم.

حالا ممکن است کسى بگوید مگر این خوى تجاوزگرى در سال 1367 (زمان قبول قطعنامه) در صدام و حزب بعث نبود؟ پس چرا به ایران حمله نکرد؟

در جواب باید گفت که:

اولاً) پس از قبول قطعنامه 598 از سوى ایران، عراق اقدام به حمله وسیعى در مناطق جنوبى ایران کرد و موفق شد مجددا قسمت هایى از خاک ایران را به تصرف درآورد، اما در همان زمان ایران خیلى زود توانست توازن قوا را در جبهه ها به وجود آورده و تک عراق را با قدرت جواب دهد و او را یک بار دیگر به عقب براند و شرایط را به گونه اى تغییر دهد که دیگر صدام نتواند اقدام به تجاوز نماید و به همین جهت نیز ناچار شد به پذیرش قطعنامه 598 تن دهد.

ثانیاً) در سال 1367 ایران پشتوانه بین المللى به نام قطعنامه 598 سازمان ملل متحد داشت که تا حدودى او را حمایت مى کرد، اما در مقطع زمانى سال 1361 هیچ سند رسمى که بتواند ایران را در صحنه بین الملل پشتیبانى کند وجود نداشت.

ثالثاً) این خوى تجاوزگرى صدام پس از قبول قطعنامه 598 و ناامیدى از حمله مجدد به ایران او را درگیر جنگى در خلیج فارس با کویت کرد که منجر به کاهش شدید قدرت او در منطقه گردید و دیگر توانایى مقابله با ایران را از دست داده بود.

3. بعد حقوقى

درباره دلایل حقوقى استمرار جنگ پس از عملیات بیت المقدس، مطالب زیر بیان مى گردد:

در خصوص تعارضات داخلى یک کشور یا یک واحد سیاسى، با توجه به این که قوانین و مقررات حقوقى نهادینه شده اند و نظام هاى حقوقى هر کشور اقتدار کافى را در سطح جامعه دارا مى باشند، امکان این امر براى هر دولتى فراهم است که با متخلفین از قوانین و مقررات و متجاوزین به حقوق مردم برخورد قاطع داشته باشد.

وقتى چنین برخوردى از سوى دستگاه هاى مربوطه بر جامعه حاکم باشد خود به خود اقدام فردى و انتقام جویانه توسط افراد ممنوع مى شود، اما چنانچه در جامعه اى چنین حاکمیتى از سوى دستگاههاى اجرایى و قضایى وجود نداشته باشد، ناچار افراد متوسل به توانایى هاى فردى شده و جهت استیفاى حقوق خوداقدامات خودسرانه اى را انجام مى دهند و جامعه را با هرج و مرج مواجه مى سازند؛ مانند احقاق حق در جوامع بدوى. جامعه بین المللى و حقوق بین الملل هم در آغاز همین گونه بود ونهاد حقوق بین الملل هنوز هم نتوانسته اقتدارات عالیه را شکل بدهد. در جامعه بین المللى، رکنى است به نام «سازمان ملل متحد» که براساس منشور ملل متحد شکل گرفت و به وجود آمد. اختیاراتى هم براساس همین منشور به سازمان مزبور داده شد. این اختیارات عمدتا محدود شده اند به اختیاراتى که در فصل هفتم منشور، به شوراى امنیت براى مقابله با متجاوز داده شده است.

وظایف شوراى امنیت هم براساس صلاحیت هایش به دو بخش کلى تقسیم مى شود:

1. تشخیص متجاوز

2. رأى به اقدامات متناسب با تجاوز به صور مختلف، از قبیل محاصره اقتصادى، قطع روابط دیپلماتیک، تعطیلى فرودگاه ها، بمباران بنادر، اقدام مستقیم نظامى و... غیره.

اما ساختار شوراى امنیت داراى بافتى است که منجر به عدم اجراى وظایف شورا به صورت عادلانه در سطح بین المللى شده است. شوراى امنیت داراى پنج عضو دائم است که رأى هر کدام از این پنج عضو در تصمیم گیرى شورا سرنوشت ساز است.

به همین جهت امروزه در سطح بین الملى هر کشورى که بخواهد خارج از منافع این پنج عضو اقدامى را انجام دهد، هنگام تعیین متجاوز و اجراى وظایف شورا در قبال کشورها، عضو دائم شوراى امنیت سعى مى کند کشور مخالف منافع خود را محکوم کند. بنابراین با این وضعیتى که بر حقوق بین الملل حاکم است چگونه سازمان ملل متحد مى تواند عدالت را در احقاق حق کشورها اعمال نماید؟ نمونه بارز این بى عدالتى را مى توان در برخورد سازمان ملل نسبت به اشغال فلسطین به دست رژیم صهیونیستى و جنگ ایران و عراق جستجو کرد.

بدین ترتیب در چنین شرایطى، اگر کشورى به واسطه استقامت و صبر خود توانست حق خود را به صورت قانونى بگیرد، آن کشور موفق است، اما اگر نتوانست از حق و حقوق خودش به صورت قانونى دفاع کند، نمى تواند منتظر بماند تا اینکه هستى و نیستى خود را از دست دهد. لذا مجبور به دفاع و سرکوب متجاوز مى شود.

حالا برگردیم به زمان بعد از فتح خرمشهر، ایران کشورى بود که مورد تجاوز واقع شده، شهرهایش ویران گردیده، میلیاردها ریال خسارت اقتصادى دیده، بخشى از خاکش هنوز در اشغال حزب بعث قرار داشت و نیروى انسانى وسیعى را هم از دست داده بود.

با توجه به وضعیت و شرایطى که بر شوراى امنیت و حقوق بین الملل حاکم بود، با فرض این که ایران جنگ را خاتمه مى داد و وارد خاک عراق نمى شد، براساس چه مبنایى عراق را مجبور مى کرد حقوق او را ادا کند؟ با چه اهرمى عراق را وادار مى کرد تا در مقابل او تمکین کند؟ آیا غیر از امتیازگیرى از عراق و پیشروى در قسمتى از خاک آن راه دیگرى براى احقاق حق باقى مانده بود؟

دقت در زمان و موقعیتى که شوراى امنیت سازمان ملل قطعنامه 598 را صادر کرد بسیار جالب و مهم است، قطعنامه 598 سازمان ملل متحد در سال 1365، در زمان اوج قدرت ایران، و در زمانى که بندر استراتژیکى فاو و شرق بصره را در اختیار داشت. صادر شد. این امر نشان مى دهد که قدرت هاى منطقه اى و فرا منطقه اى بویژه همان پنج عضو دائم شوراى امنیت، در مقطعى از جنگ، که عراق را شدیدا در موضع ضعف دیدند و ایران را در موضع قدرت، از ترس به خطر افتادن منافعشان اقدام به صدور چنین قطعنامه اى کردند و در اصل در مقابل ما تمکین نمودند و همین مسئله مى تواند به خوبى اثبات نماید که بهترین و دقیق ترین سیاستى که مسئولین جنگ مى توانستند پس از پیروزى عملیات بیت المقدس اتخاذ نمایند، همین استمرار و تداوم جنگ بود.

در این جا شاید این شبهه مطرح گردد که: اعراب حاضر شده بودند 60 میلیارد دلار غرامت جنگى به ایران بپردازند و ما با قبول این غرامت مى توانستیم حقوق خود را بدست آوریم.

در این خصوص نیز باید گفت که هر چند حقوق تضییع شده ملت ایران فقط خسارات مادى نبود که بتوان با دریافت غرامتى آن را نادیده گرفت. اما به هرحال به فرض قبول این مسئله، ضمانتى براى حرف عربستان و دیگر کشورها وجود نداشت. هنگامى که رزمندگان اسلام بخش بزرگى از خاک عراق را تصرف کردند، عربستان دیگر چنین سخنى نگفت! چون موقعیت ایران عوض شده و در اوج قدرت بود و مى توانست عقب نشینى خود را موکول به پرداخت غرامت نماید.

بنابراین تدبیر مسئولان جنگ بود که به صرف مطرح شدن چنین مطلب بدون پشتوانه اى جنگ را خاتمه ندهند و به پاى میز مذاکره نروند. اگر چنین مى کردند امروز مخاطب قرار مى گرفتند که چرا فریب سخنان بدون پشتوانه را خورده و صلح را پذیرفته اند؟!

پرسش دوم: آیا استمرار جنگ بدون نظر قاطع حضرت امام امکان پذیر بود یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا استمرار و تداوم جنگ ـ آن گونه که برخى مطبوعات مطرح کرده اند ـ به حضرت امام تحمیلى بود یا خیر؟

براى رسیدن به پاسخ این سؤال نیز باید به ابعاد مختلف استمرار جنگ از دیدگاه شخص حضرت امام و دیگر مسئولان نظام و دفاع مقدس پرداخت.

1. از بعد تکلیف شرعى

حضرت امام در خصوص دفاع مقدس فرمودند: «ما براى اداى تکلیف جنگیده ایم.»

این سخن حضرت امام، به بخش اعظمى از سؤال مورد نظر پاسخ مى گوید.

در رأس هرم قدرت در جمهورى اسلامى ایران، بر خلاف دیگر کشورهاى دنیا ولى فقیه و مجتهد جامع الشرایطى قرار دارد که تمام امور کلان نظام را سیاستگذارى مى کند. تصمیم گیرى در امر جنگ و صلح نیز به صراحت قانون اساسى به عهده ولى فقیه و رهبرى این کشور مى باشد. بنابراین مردم مسلمان ایران هم با توجه به وظیفه دینى خود، اطاعت از فرامین ولى فقیه را بر خود تکلیف شرعى فرض کرده اند وهمین عمل به تکلیف و جلب رضایتِ ایزدمنان، انگیزه حضور آنان در عرصه هاى نبرد بوده است.

حضرت امام نیز در این خصوص مى فرمایند: ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نماید و خوشا به حال آنان که تا لحظه آخر هم تردید ننمودند. یا درجاى دیگر مى فرمایند «...راستى مگر فراموش کرده اید ما براى اداى تکلیف جنگیده ایم و نتیجه فرع آن بوده است».

سؤال این است آیا ممکن است، زمانى که استمرار جنگ از سوى ولى فقیه زمان یک تکلیف شرعى مطرح مى شود و همه مکلف به انجام آن مى گردند، خود ایشان به این تکلیف ایمان نداشته باشند؟ یعنى کسى حکم به تکلیف نماید در صورتى که خود بدان ایمان پیدا نکرده باشد. اگر کسى باشد که چنین چیزى را بپذیرد مشخص مى شود که هیچ اطلاعى از سابقه، ویژگى ها و خصوصیات حضرت امام نداشته است. در صورتى که ما بدون هیچ تردیدى ایمان داریم که حضرت امام اول خود ایمان به وظیفه الهى پیدا کردند و سپس به مردم امر نمودند که شما هم با چنین انگیزه اى (انجام تکلیف شرعى) پا به میدان نبرد بگذارید، که در هر صورت پیروز هستید.

ادامه دارد


چرا دوکوهه را به این نام نامگذاری کرده اند؟

پادگان دوکوهه یکی از بزرگترین پادگان های ارتش به حساب می آمد . این پادگان که اکنون نیز در اختیار ارتش جمهوری اسلامی ایران است در فاصله 10 کیلومتری شهر اندیمشک واقع است.

دو کوهه به خاطر وجود دو تپه که در کنار هم قرار گرفته اند و در دشت صافی از دور جلب توجه می کند به این نام نامیده شده است.


طول و عرض رودخانه اروند چقدر است؟

 

رودخانه اروند که تمام ضلع جنوبی شلمچه را پوشانده است، رودخانه ای است وحشی و نا آرام که دارای بستری گلی و رسوبی است.

طول رودخانه اروند از انتهای جزیره بوارین تا شهر بصره به 20 کیلوومتر می رسد.

عرض رودخانه اروند از 600 متر تا 150 متر متغیر است.

عمق رودخانه اروند بین 5 متر تا 20 متر متفاوت است.

کتاب راهیان نور1 / انتشارات بنیاد حفظ آثارو نشر ارزشهای دفاع مقدس