حاشاکه بچه بسیجی میدان را خالی کند!
شهیدهمت:زمان بازرگان به مابرچسب چریک زدند،زمان بنی صدرهم برچسب منافق،الان هم خشک مقدس،هرقدمی که درراه خداوبندگان اوبرداشتیم برچسب بارانمان کردند،حاشاکه بچه بسیجی میدان را خالی کند !
شهیدهمت:زمان بازرگان به مابرچسب چریک زدند،زمان بنی صدرهم برچسب منافق،الان هم خشک مقدس،هرقدمی که درراه خداوبندگان اوبرداشتیم برچسب بارانمان کردند،حاشاکه بچه بسیجی میدان را خالی کند !
شهیدعلی چیت سازیان
برای شهادت وبهشت رفتن تلاش نکنید،برای رضای خداکارکنید.
بگوییدخداوندا
نه برای بهشت ونه برای شهادت؛اگرتوماراهم درجهنمت بیندازی،فقط ازماراضی باشی برای ماکافیست.
به یاد آر فرمودهی صاحب الزمان را که ما را به اعمالی فرا خواندهاند که به محبتشان نزدیکتر است :
«فلیعمل کل امرء منکم ما یقرب به من محبتِنا.»
و به راستی مگر محبت آنان در چیست؟
در محبت حسین (ع) ...
محب حسین(ع) محبوب خداست و کدام راه از این نزدیکتر ؟...
سید شهیدان اهل قلم شهید سید مرتضی آوینی
نمیخواهم آزادی دخترم، قربانی نیرنگ جهانخواران باشد.
متن ادبی شهید حجتالاسلام محمد شیخ شعاعی خطاب به دخترش، از جمله یادگارهای این شهید بزرگوار است.
به گزارش خبرگزاری فارس از قم به نقل از روابط عمومی اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان قم، شهید شیخ شعاعی از جمله شهدای بزرگواری است که پس از 29 سال احراز هویت شد. خانواده این شهید عزیز ساکن قم هستند و پس از مراسم تشییع و وداع با پیکر مطهر شهید در قم در روز جمعه 16 مرداد، پیکر این شهر برای تدفین به کرمان منتقل میشود.
وی متولد 1334 در کرمان است و در سال 65 در عملیات کربلای چهار به شهادت رسیده است.
متن ادبی شهید شیخ شعاعی خطاب به والدین و فرزندش چنین است:
پیامی به همسر گرامی و والدین ارجمندم
به دخترم دروغ نگویید!
نگویید من به سفر رفتهام
نگویید از سفر باز خواهم گشت
نگویید زیباترین هدیه را برایش به ارمغان خواهم آورد
به دخترم واقعیت را بگویید،
بگویید بخاطر آزادی تو
هزاران خمپاره دشمن
سین? پدرت را نشانه رفتهاند
بگویید خون پدرت بر تمام مرزهای غرب و جنوب کشورش
پریشان شده است
بگویید موشکهای دشمن
انگشتان پدرت را در سومار
دستهای پدرت را در میمک
پاهای پدرت را در موسیان
سینه پدرت را در شلمچه
چشمان پدرت را در هویزه
حنجر? پدرت را در ارتفاعات الله اکبر
خون پدرت را در رودخان? بهمنشیر
و قلب پدرت را در خونین شهر پرپر کردهاند
اما ایمان پدرت در تمام جبههها میجنگد
به دخترم واقعیت را بگویید!
بگذارید قلب کوچک دخترم ترک بردارد و
نفرت همیشگی از استعمار در آن بدواند
بگذارید دخترم بداند که چرا عکس پدرش را بزرگ کردهاند
چرا مادر دیگر نخواهد خندید
چرا گونههای مادر بزرگش همیشه خیس است
چرا عموهایش، محبتی بیش از پیش به او دارند
و چرا پدرش به خانه بر نمیگردد
بگذارید دخترم بهجای عروسک بازی
نارنجک را بیاموزد
بهجای ترانه، فریاد را بیاموزد
و بهجای جغرافیای جهان،
تاریخ جهان خواران را بیاموزد
به دخترم دروغ نگویید
نمیخواهم آزادی دخترم، قربانی نیرنگ جهانخواران باشد
به دخترم واقعیت را بگویید
میخواهم دخترم دشمن را بشناسد
امپریالیسم را بشناسد
استعمار را بشناسد
به دخترم بگویید من شهید شدم
بگذارید دخترم تنها به دریای خون شهیدان هویزه بیندیشد
سلام مرا به دخترم برسانید
و این اشعار را که نوشتم
برایش نگهدارید که بزرگتر شد
خودش بخواند
شهیدان زندهاند الله اکبر
بخون غلطیدهاند الله اکبر
شهید آیت الله مدرسروزی رضاخان برای مدرس پیغام فرستاد: طوری تو را میکشم که بدنت را میان کفار دفن کنند. مدرس در پاسخ گفت: «قبر من هر جا باشد، زیارتگاه مردم میشود، اما تو در جایی میمیری که در آن نه آب هست و نه آبادی». آری، در همان دوران اختناق رضاخانی، مردم کاشمر بر سر قبر مدرس میرفتند و فاتحه میخواندند و مدرس به «آقای شهید» معروف شده بود. با تبعید رضاخان، مردم بر سر تربت پاک و آرامگاه مدرس جمع شدند و به کمک هم، قبر را تا ارتفاع یک متر از زمین بالا آوردند و سنگ کوچکی روی آن قرار دادند که بر آن نوشته شده بود: «قبر آقای شهید». در سالهایی که امام خمینی– رحمةالله علیه – در نجف تبعید بود، یکی از فرزندان مدرس، نامهای به ایشان نوشت و موضوع مقبره ی مدرس را مطرح کرد. امام پاسخ داد: «اگر به ایران آمدم، قبر مدرس را طلا میگیرم». رضاخان نیز بنا به گفته ی شهید مدرس، در تبعیدگاه خود در آفریقای جنوبی مُرد و جنازهاش مومیایی شد.
« سایت حوزه به نقل از مجله ی گلبرگ شماره ی 81 آذر1385»
هر شهید کربلایی دارد که خاک آن کربلا تشنه خون اوست ، و زمان انتظار می کشد تا پای آن شهید بدان کربلا رسد و آنگاه خون شهید جاذبه ی خاک را خواهد شکست و ظلمت را خواهد درید و معبری از نور خواهد گشود و روحش را از آن ، به سفری خواهد برد که برای پیمودن آن هیچ راهی جز شهادت وجود ندارد...
سید اهل قلم ، هنرمند بسیجی شهید سید مرتضی آوینی(ره)
شهید سید حداد آبروزن در نامه ای خطاب به خانواده اش نوشته است: پدر و مادرم ! سلام شما را به جده ام فاطمه زهرا (س) می رسانـم. لباسهایم را به فرزنـدانـم بدهیـد چـون لباس امام زمان (عج) است و باید به دست بچه هایم برسد.
شهید آیت اله آبدرجگر نیز می نویسد: منتظر من نباشید من نرفتم که زنده برگردم. وصیت میکنم که هرگز برای من گریه نکنید. به مادرم بگویید که شما پیش فاطمه دختر پیامبر(ص) سربلند خواهی شد، چون فاطمه شهید داد و شما هم شهید دادی. مادر! هر موقع به یاد فرزندت میافتی به یاد فرزندانی باش که بدن پاره پاره آنها را مادرشان ندیده که توسط مزدوران چپ و راست در زیر رگبار گلولههای دژخیمان شرق و غرب به شهادت رسیدند. مادرم تو باید مانند کوهی که به افق سر کشیده سربلند باشی... و ای پدر تو را هم نزد (علی(ع) سربلند خواهم کرد.
شهید وکیل حبیبی خطاب به مادرش می نویسد: من این راه خود این راه اگاهانه انتخاب کردهام این آرزوی من بود و اما تو ارزو داشتی مرا در لباس دامادی ببینی. حال مطمئن باش که دامادی من الان است. پس هرگز ناراحت مباش و بر مزارم و بر جسدم سرور شادی را سر ده و دانسته باش که در قیامت در مقابل زهرای اطهر (س) رو سپیدخواهی بود. خوشحال باش که در قیامت میهمان فاطمه زهرا(س) و دخترش زینب(س) میباشی پس چه جای ناراحتی دارد و صبور باش تا بدانجا برسی، ان شاءالله.
شهید سید حداد آبروزن نیز در نامه اش تاکید می کند:مادرم! اگر شهیـد شـدم برایم گریه نکن و اگر نتوانستیخـودت را کنترل کنی برای امام حسین (ع) گریه کن. برای خواهر شهیدم گریه کن که به صورت مظلومانه رفـت بـرای دیگر شهدای اسلام گریه کن و لباسهای خود را سیاه نکـن و از شما میخواهم اگر شما را اذیت نمودم من را به بزرگـواری خـود ببخشید.
مادرم! سلام شما را به مادرم فاطمه زهرا (س) میرسانـم و از شمـا میخـواهـم کـه در آن محیـط زینبوار باشیـد که همچـون جوانـی مثل علی اکبر و علـی اصغـر را از دسـت داده اسـت. امـا ای برادران بزرگـوارم اگر شهید شدم لباسهایم را به فرزنـدانـم بدهیـد چـون لباس امام زمان (عج) است و باید به دست بچههایم برسد.
شهید عبدالحمید گلپیچی خطاب به مادران و خواهرانش می نویسد: اول صحبتم رو به خواهران و مادران عزیز است ای زینب های زمان فرزندانتان را چنان پرورش دهید که چون زینب دست حسین و حسن را گرفته و به میعادگاه عاشقان خدا میبرد و چنان حرها و بلالها و فاطمهها و ام کلثومها از فرزندانشان بساز که بتوانند یاران خمینی در این مقطع زمانی باشند تا بتوانند پایمال نشدن و راه یافتن خون شهیدان را گواهی دهید و روح انان را شاد گردانید . ای خواهرانم! چنان جلسات را از خواهران حزب اللهی پر کنید تا بتواند اینان زینبها و فاطمهها و ام کلثومهای زمان خویش باشند و ای مادرانم شمایی که خداوند بهشت را زیر پایتان قرار داده و چنان مادری باشید که با دستان خویش سر بریده فرزندش را به طرف کفار پرت کرده و میگوید من چیزی را که به خدا دادهام پس نخواهم گرفت و با دستان پینه بستهتان که روز قیامت هیچ عذابی گرفتارشان نخواهد شد فرزندانی را که از خدا گرفتهاید به خودش باز گردانید که « انا لله و انا الیه راجعون » ، ما از اوییم و به پیش او باز میگردیم.
شهید شهید سید محمد چربکو به پدر و مادرش توصیه می کند: پس پدرم و مادرماز شهادت من ناراحت نباشید که من این کار را از جدم حسین به ارث بردم و خوشحال هستم فردای قیامت در مقابل فاطمه زهرا(ص) سرفرازم که فرزندش خمینی کبیر را تنهانگذاشتم مرگ من را درنیافت بلکه من با شهادت خود مرگ را نصیب کردم و به زندگی ابدی که همان ارزوی دیرینه هر انسانی است رسیدم. درشهادت من گریه نکنید که من از علی اکبر امام حسین بهتر نیستم و اگر می خواهید گریه کنید بر مصیبت زهرای اطهر گریه کنید در مصیبت هفتاد و دو یار مظلوم حسین گریه کنید...
شهید محمود گل محمدی نیز گفته است: درود بر شما پدرجان که ابراهیم گونه فرزندانتان را به قربانگاه عشق می فرستید. مادرجان زحمت و مغفرت خدا بر شما که فاطمه گونه فرزندانت را برای کربلا اماده می کنی و می فرستی میدانم که ناراحت نیستید فقط خدا و اسلام را در نظر داشته باشید امانتی بود که به صاحب امانت دادید انشاءالله که بپذیرد .
منبع: پایگاه اطلاع رسانی فرهنگ ایثار و شهادت