سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات دفاع مقدس (جبهه و جنگ)،کرامات شهدا
درباره ما
خلیل رنجبر[18]

این وبلاگ در جهت ابراز ارادت به شهیدان هشت سال دفاع مقدس طراحی و سعی در ارائه مطالب ناب و مستند را دارد . امیدوارم که راضی باشید و از نظرات سازنده تان این حقیر را بهره مند گردانید. در ضمن این وبلاگ در پایگاه ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و در سایت پیوندها جزو سایت های مفید قرار گرفته است. peyvandha.ir/1-5.htm

ویرایش
جستجو


وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها
جمعه 93/7/11 11:17 ص

از اصفهان به قم می رفت . صدای آهنگ مبتذلی که راننده گوش می کرد ، جلال ( افشار ) را آزار می داد. رفت و با خوشرویی به راننده گفت :  « اگر امکان داره یا نوار رو خاموش کنید یا برای خودتون بذارین . » راننده با تمسخر گفت : « اگه ناراحتی می تونی پیاده شی ! » جلال رفت توی فکر ! هوای سرد و بیابان تاریک و ... نیت کرد تا وجدان خفته راننده را بیدار کند. این بار به راننده گفت : « اگه خاموش نکنی پیاده می شم ! » راننده هم نه کم گذاشت نه زیاد ، پدال ترمز را فشار داد و ایستاد و گقت : « بفرما ! » جلال پیدا شد. اتوبوس هنوز خیلی دور نشده بود که ایستاد ! همین که جلال به اتوبوس رسید ، راننده به جلال گفت : « بیا بالا جوون ، نوار رو خاموش کردم .» سالها بعد که خبر شهادت جلال را به آیت الله بهاء الدینی دادند ، ایشان در حالی که به عکسش نگاه می کرد فرمودند : « امام زمان (عج) از من یک سرباز خواست ، من هم صاحب این عکس را معرفی کردم. »

( راز گل سرخ / ص 10 )





مطلب بعدی : نحوه بازدید از تمامی قسمت های وبلاگ