سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات دفاع مقدس (جبهه و جنگ)،کرامات شهدا
درباره ما
خلیل رنجبر[18]

این وبلاگ در جهت ابراز ارادت به شهیدان هشت سال دفاع مقدس طراحی و سعی در ارائه مطالب ناب و مستند را دارد . امیدوارم که راضی باشید و از نظرات سازنده تان این حقیر را بهره مند گردانید. در ضمن این وبلاگ در پایگاه ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و در سایت پیوندها جزو سایت های مفید قرار گرفته است. peyvandha.ir/1-5.htm

ویرایش
جستجو


وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها
سه شنبه 93/7/22 11:31 ع

می خواستم برم دستشویی؛ وقتی رسیدم، دیدم همه آفتابه ها خالی هستند. برای پر کردن آفتابه ها، باید چند صد متر تا هور می رفتیم. زورم می آمد برم. یک بسیجی اون طرف تر ایستاده بود، صدایش کردم: (( برادر، می شه این آفتابه رو برام آب کنی؟ )) آفتابه رو گرفت و رفت. وقتی آورد، دیدم آبی که آورده خیلی کثیف است. بهش گفتم: (( اگه صد متر اون طرف تر آب کرده بودی، تمیزتر بود.)) آفتابه را از من گرفت و رفت آب تمیز آورد. چند روز بعد قرار بود فرمانده لشگر برایمان حرف بزند؛ دیدم کسی که چند روز پیش برایم آورده بود، همان زین الدین ( فرمانده لشگر ) بوده است.

منبع: یادگاران صفحه 77




برچسب ها : یاد و خاطره شهدا  ,


مطلب بعدی : نحوه بازدید از تمامی قسمت های وبلاگ