سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات دفاع مقدس (جبهه و جنگ)،کرامات شهدا
درباره ما
خلیل رنجبر[18]

این وبلاگ در جهت ابراز ارادت به شهیدان هشت سال دفاع مقدس طراحی و سعی در ارائه مطالب ناب و مستند را دارد . امیدوارم که راضی باشید و از نظرات سازنده تان این حقیر را بهره مند گردانید. در ضمن این وبلاگ در پایگاه ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و در سایت پیوندها جزو سایت های مفید قرار گرفته است. peyvandha.ir/1-5.htm

ویرایش
جستجو


وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها
جمعه 93/7/25 7:59 ع

کوچه پس کوچه های نهاوند پر از چشم های دوخته به راه بود و اعظم خانم تا آنجا که از دستش برمی آمد، نگاه نیازمندان را بی جواب نمی گذاشت. او به مغازه ی شوهرش، حاج آقا توکل، که می رفت تا غذای او را بدهد، از آنجا حواسش به ما کارگران کم سن و سال و گرسنه و خسته ای بود که برای کار به شهر آمده بودیم. برای شکم خالی ما ناراحت می شد. از دادن کاسه ی ماست و مربا و شیر و پنیر به ما دریغ نمی کرد.

او آنقدر بخشنده بود که هنوز که هنوز است وقتی به درمانگاهی که پسرش مدیر آنجاست می رویم، از او پیش پسرش یاد می کنیم و می گوییم که وقتی ما کارگر ساده ای بودیم و برای کار به شهر می آمدیم، مادرت نمی گذاشت گرسنه بمانیم و هوای مان را داشت.

شهیده اعظم شفاهی

تولد : 1333

شهادت : 1364

علت شهادت : بمباران هوایی رژیم بعثی در شهرستان نهاوند

برگرفته از : آن روز؛ هشت صبح ، صفحه 26

 




برچسب ها : چادرهای سرخ  ,


مطلب بعدی : نحوه بازدید از تمامی قسمت های وبلاگ