به نماز سید که نگاه میکردم، ملائک را میدیدم که در صفوف زیبای خویش او را به نظاره نشستهاند. رو به قبله ایستادم. اما دلم هنوز در پی تعلقات بود. گفتم: ""نمیدانم, چرا من همیشه هنگام اقامه نماز حواسم پرت است."" به چشمانم خیره شد. گفت: مواظب باش! کسی که سرنماز حواسش جمع نباشد، در زندگی نیز حواسش اصلاً جمع نخواهد شد. گفت و رفت. اما من مدتها در فکر ارتباط میان نماز و زندگی بودم. بار دیگر خواندم، اما نماز سید مرتضی چیز دیگری بود(شهید مرتضی اوینی)
منبع : کتاب همسفر خورشید راوی : دوست شهید
برچسب ها :
یاد و خاطره شهدا ,