سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات دفاع مقدس (جبهه و جنگ)،کرامات شهدا
درباره ما
خلیل رنجبر[18]

این وبلاگ در جهت ابراز ارادت به شهیدان هشت سال دفاع مقدس طراحی و سعی در ارائه مطالب ناب و مستند را دارد . امیدوارم که راضی باشید و از نظرات سازنده تان این حقیر را بهره مند گردانید. در ضمن این وبلاگ در پایگاه ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و در سایت پیوندها جزو سایت های مفید قرار گرفته است. peyvandha.ir/1-5.htm

ویرایش
جستجو


وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها

تنها شش نفر توانستند خود را به بالای ارتفاع 1050 « بازی‌دراز » برسانند. برادر «علی موحد‌دانش » و برادر « محسن وزوایی » که فرمانده‌ی محور چپ عملیات بود از جمله افراد فتح ‌کننده‌ی ارتفاع 1050 بودند .
« محسن وزوایی » که از دانشجویان پیرو خط امام در تسخیر لانه‌ی جاسوسی آمریکا بود و در مقطعی نیز سمت سخن‌گویی دانشجویان فاتح لانه‌ی جاسوسی را داشت. همینک به عنوان بنیان‌گذار لشگر 10 سیدالشهدا (ع) عملیاتی حساس را فرماندهی می‌کرد . چرا که بچه‌های سپاه در محدودیت‌های پیش آمده از طرف بنی‌صدر در این‌گونه عملیات علاوه بر دشمن مهاجم ، دشمنان نفوذی دو چهره که با پز خردمندی زمام امور را در دست گرفته بودند را نیز پشت سر داشتند.
به هر ترتیب در فتح این ارتفاع حاج محسن با اندک یاران باقی‌مانده‌اش حدود 350 تن از نیروهای گردان کماندوی ارتش بعث را به اسارت گرفتند ، لیکن در حین تخلیه‌ی اسرا به پشت جبهه یکی از افسران دشمن مصرانه تقاضای ملاقات با فرمانده‌ی نیروهای ایرانی را داشت . دوستان « محسن » به خاطر رعایت مسایل امنیتی ، شخصی غیر از او را به آن افسر بعثی به عنوان فرمانده‌ی خود معرفی کردند اما....
بعثی اسیر ، ناباورانه و با قاطعیت گفت : « نه ! فرمانده‌ی شما این نیست ».
از وی سؤال شد ، مگر تو فرمانده‌ی ما را دیده‌ای که این‌گونه قاطعانه سخن می‌گویی؟»
او گفت : «آری ، او در هنگام یورش شما به ما ، سوار بر اسب سفید بود و ما هرچه به طرفش تیراندازی و شلیک کردیم به او کارگر نمی‌شد . لذا من او را می‌خواهم ببینم».
« محسن وزوایی » که در آن جمع بود ناگاه زانوهایش سست شد و به زمین نشست و...
این واقعه نخستین جلوه‌ی امداد غیبی بود که از بدو جنگ این‌گونه تجلی نموده بود . لذا « محسن » در مصاحبه‌ای (تلویزیونی) به این واقعه به عنوان عنایت ائمه‌ی هدی (ع) به رزمندگان اسلام اشاره کرد و در مقابل بلافاصله سلف خردگرایان و « رئیس جمهور قدرت طلب » بنی‌صدر خائن عاجزانه دست به قلم شد و در ستون « کارنامه‌ی رئیس جمهور » روزنامه‌ی ضدانقلابیش « روزنامه‌ی انقلاب اسلامی » ضمن استهزا عنایات غیبی ، رذیلانه نوشت :
« این پاسدارها برای تضعیف موقعیت من این حرف‌ها را می‌زنند.... اگر اسب سفید در کار است ، چرا به جنوب نیامده و فقط به غرب رفته است ؟»
غافل از این‌که دوزخیان از درک این عنایات عاجزند و بهشتیان را به این حریم راه است . لذا شهید مظلوم حضرت آیت‌الله بهشتی (ره) در همان آوان فرمودند:
«خانقاه عرفان ما بازی دراز است ».

منبع : کتاب کرامات شهدا جلد 1 صفحه ی 111




برچسب ها : کرامات شهدا  ,


مطلب بعدی : نحوه بازدید از تمامی قسمت های وبلاگ