در یکی از مراحل عملیات کربلای 5 که در منطقهی شلمچه انجام شد، رزمندگان یک محور مجبور به عقبنشینی شدند تا در محل مطمئن دیگری از منطقهی تصرف شده محافظت کنند.
هنگامی که دشمن با اجرای آتش شدید به تعقیب پرداخت، شهید منصور ندیم گفت: «شما خود را به عقب برسانید، من به تنهایی میایستم و جلوی آنها را میگیرم.»
ایشان در همان درگیری به شهادت رسید و پیکرش بین مواضع خودی و دشمن ماند . همان شب شهید«مرتضی بشارتی» تصمیم گرفت بدن آن شهید فداکار را به عقب بیاورد و ایشان برایم نقل کرد: «وقتی خودم را به کنار جنازهی «شهید منصور ندیم» رساندم، دیدم یک گل سرخ محمدی و بسیار معطر روی سینهی او گذاشته شده، بوی عطر اطراف پیکرش را فرا گرفته بود.» برای تبرک گل را از روی سینهی او برداشتم و در جیب بادگیرم قرار دادم و جسد را به عقب آوردم؛ ولی در آن اوضاع و احوال که جز خاک و خون، آب و آبگیرونیهای روییده در آن، نشانهای از روییدن نبود، آن گل، آن هم در زمستان درخوزستان در منطقهی شلمچه درآن زمین شورهزار خدا میداند که...
خوشا به حال شهیدان که گلی از سوی دوست نثارشان شد .
منبع : کتاب لحظه های آسمانی
برچسب ها :
یاد و خاطره شهدا ,