سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاطرات دفاع مقدس (جبهه و جنگ)،کرامات شهدا

دست نوشته شهید سید مرتضی آوینی

بگذار اغیار هرگز در نیابند و فردای روشن ما را در حضور امروز بچه‌های ما نبینند.
بچه‌های ما امروز در تظاهرات و هیئت‌ها و روضه‌خوانی‌ها بزرگ می‌شوند و شیر مادر را مخلوط با اشک‌های حسینی می‌مکند و عشق حسین(ع) با جانشان آمیخته می‌گردد و آینده‌ی انقلاب را تا فرداهای دور و حکومت جهانی عدل در سراسر کره‌ی زمین استمرار می‌بخشند...
سید شهیدان اهل قلم شهید سید مرتضی آوینی

حسین(ع) سرسلسله شیدائیان عشق است

حسین(ع) سرسلسله شیدائیان عشق است ؛و شیدایی را به هر کسی نمی بخشند،

شیدایی حق پاداش از خودگذشتگی است …

شهدا کلیدداران کعبه شیدایی هستند و کعبه شیدایی کربلاست…

ما سرگردان های مدار نفس را چه می رسد که از ستارگان کهکشان حسین بن علی(ع) سخن بگوییم؟

ما را چه می رسد که از ساکنان حریم قدس و شاهدان محفل انس سخن بگوییم...

سید شهیدان اهل قلم شهید سید مرتضی آوینی


سلام بر شهیدان

 همان هائی که نام مبارکشان قوّت قلب گل لاله است،کسانی که ترنّم گفته هاشان زینت بخش فکه، طلائیه و مجنون و لطافت کلامشان نوازشگر آسمان شهر می شد...
 آنهائی که باسلامی معطّر به عطر چفیه یکدیگر را ملاقات،و با درودی مصفّا به صفای یاعلی هم را بدرقه میکردند...
 آری سلام بر شهدا...
 کبوترانی که سکوی پروازشان سیم خاردار و معراجشان خط مقدّم بود... همان بی بدیلانی که با رنگ خون صفحه عاشقانه زندگی را نقاشی کردند و با زمزمه یا بن الحسن به دعوت یار لبیک گفتند.....


زیباترین پیامک های دفاع مقدس

شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات

***

کجایید ای شهیدان خدایی؟

بلاجویان دشت کربلایی

***

شهادت را نه در جنگ، در مبارزه می دهند…!!!

ما هنوز شهادتی بی درد می طلبیم، غافل که شهادت را جز به اهل درد نمی دهند…

***

گمنامی تنها برای شهرت پرستان درد آور است و گرنه همه اجرها در گمنامیست.

***

محکمه خون شهداء محکمه عدلیست که ما را در آن به محاکمه می کشند..

***

ای دل ! تو چه می کنی؟ می روی یا می مانی؟

داد از آن اختیار که تو را از حسین (ع) جدا کند !.

***

آری خروش جاری اروند باقیست …

این جاده، این پوتین، این سربند باقیست …

***

ای دوست به حنجر شهیدان صلوات

بر قامت بی سر شهیدان صلوات

***

خدا می داند اگر پیام شهدا و حماسه های انها را به پشت جبهه منتقل نکنیم گنهکاریم.

***

شکر لله شیعه ای نامی شدیم

اهل جمهوری اسلـــامی شدیم

از خمـینی درس عشق آموختیم

در تنور جنــگ و جـــبهه سوختیم

بــیــعتـی کـردیم بـا ســیـد عــلی

راه حـق در قول و فـعلش منـجلی

***

ای دشمن حق ما دلیر و حق پرستیم

برگرد ! تا سربند یا زهـرا (س) نبستیم

***

چشم پاک دختری از جمله‌ای تر مانده است

 چشم‌های پاکش اما خیره بر در مانده است

روی دیوار اتاق کوچک تنهایی‌اش

عکس بابایش کنار شعر مادر مانده است . . .

یاد و خاطره شهیدان گرامی باد

***

باز هم در دل جنون آغاز شد

زخم میدان های مین ابراز شد

باز هم مجنون لیلایی شدیم

بعد عمری باز شیدایی شدیم . . .

هفته دفاع مقدس مبارک

***

شهادت را نه در جنگ، در مبارزه می دهند…!!!

ما هنوز شهادتی بی درد می طلبیم، غافل که شهادت را جز به اهل درد نمی دهند…

***

روییده زتربت شهیدان، گل سرخ

پیغام شهید است به دوران، گل سرخ

تا جان دگر فدا کند رهبر را

روییده هزار باغ و بستان، گل سرخ . . .

***

ای روشنای خانه امید، ای شهید

ای معنی حماسه جاوید، ای شهید

چشم ستارگان فلک از تو روشن است

ای برتر از سراچه خورشید ای شهید

یاد شهیدان دفاع مقدس گرامی باد


شعری برای صد و هفتاد پنج غواص شهید

امیرعلی سلیمانی از شاعران جوان کشورمان تقدیم به صد و هفتاد پنج غواص شهید عملیات کربلای چهار شعری سروده است.

این شعر که برای انتشار در اختیار خبرگزاری فارس قرار گرفته به شرح زیر است:

شب آمده ست از همه سو اما، پیداست آفتاب نمی‌میرد

دل، آن دلی که عزم سفر دارد، هنگام اضطراب نمی‌میرد

ای ماهیان گمشده در طوفان، هستید و نیستید، خدا را شکر

دریا همین که میل خطر دارد، جز کف، به جز حباب نمی‌میرد

از (کربلای چار) خبر دارم، از عزم بی نهایت سربازان

گفتند: بی شکایت می‌میریم، صد شکر انقلاب نمی‌میرد

اروند گریه کرد چنین روزی، بود این شکست اول پیروزی

در چشم‌های خوف و رجا دیده، آن خاطرات ناب نمی‌میرد

ای دشمنان سمت خطر رفته، آه ای شهاب‌های هدر رفته

آری ستاره‌ها همه می‌مانند، امشب به جز شهاب نمی‌میرد

دستی که بال روشن پرواز است، دستی که دست روشن اعجاز است

دستی که بسته هم بشود باز است، این دست با طناب نمی‌میرد

ای ماهیان زنده بفرمایید، برگشته‌اید و زنده تر از مایید

دریا نرفته‌ها هم می‌دانند، ماهی درون آب نمی‌میرد


بسم رب الزهرا

باز دلتنگ شهیدان می شوم

بی قرارِ یاد یاران می شوم


یاد جانبازان میدان جنون

آشنایان غبار و خاک و خون


یاد آنانی که مجنون بوده اند

تشنه ی اروند و کارون بوده اند


در دل شب ذکر یارب داشتند

دست بر دامان زینب داشتند


جبهه را تا کربلا پل می زدند

بر حسین دست توسّل می زدند


سجده هاشان عطر و بوی لاله داشت

ماه گِرد روی آنان هاله داشت


قلب هاشان خانه ی امّید بود

جانشان روشن تر از خورشید بود


در دل افلاکیان جا داشتند

یک قدم تا آسمان برداشتند


یاد سرخ روز جانبازی بخیر

یاد همّت ، یاد خرازی بخیر



بوسه عاشقونه

 

آی قصه قصه قصه

نون و پنیر و پسه

هیچ تا حالا شنیدی

تانکا بشن قناصه؟

 

میدونی بعضی وقتا

تانکا قناصه بودن

تا سری رو می دیدن

اون سر و می پپروندن

 

سه راه شهادت کجاست؟

میدو نی دوشکا چیه؟

میدونی تانک یعنی چی؟

یا آر.پی. جی زن کیه؟

 

آر.پی.جی زن بلند شد

"وما رَمیتَ " رو خوند

تانک اونو زودتر زد

یه جفت پوتین ازش موند

 

یه بچه بسیجی

اونور میدونه مین

زیر شنیهای تانک

له شده بود رو زمین

 

خودم تو دیده بانی

با دوربین قرارگاه

رفیقمو می دیدم

تو گودی قتلگاه

 

آر.پی.جی تو سرش خورد

سرش که از تن پرید

خودم دیدیم چند قدم

بدون سر می دوید

 

هیچ می دونی یه گردان

که اسمش الحدیده

هنوزم که هنوزه

گم شده ناپدیده

 

اتل متل توتوله

چشم تو چشم گلوله

اگر پاهات نلرزید

نترسیدی، قبوله

 

دیدم که یک بسیجی

نلرزید اصلا پاهاش

جلو گلوله وایساد

زل زده بود تو چشاش

 

گلوله هم اومد و

از دو چشم مردونه

گذشت و یک بوسه زد

بوسه ای عاشقونه

 

عاشقی یعنی اینکه

چشمهایی که تا دیروز

هزار تا مشتری داشت

چِندش میاره امروز

 

اما غمی نداره

چون عاشق خداشه

به جای مردم، خدا

مشتری چشاشه

شعر از ابوالفضل سپهر

 


یاد ایام بخیر

یاد کانالها بخیر ، که گنداب خودنمایی در آن جریان نداشت .

یاد مین ها بخیر ، که سکوی پرواز بود.

یاد گلوله ها بخیر ، که قاصد وصال بودند .

یاد خمپاره بخیر ، که پیمانه وصل همراه داشت .

یاد منورها بخیر ، که دیدار چهره های نورانی می آمدند و سرانجام شدت حادت چراغ عمرشان خاموش می شد و آخرین خود را می انداختند .

یاد لباسهایی بخیر ، که از بس عزیز بودند خدا زمین را به رنگ آنها آفرید .

یاد فانسخه هایی بخیر ، که کمرهای زرین جهادگران را محکم می کرد و حلقه های اسارت دنیا را نه یکی پس از دیگری که همه را به هم می گسست .

یاد قمقمه ها بخیر ، که آب حیات از آنها می جوشید و پایان نداشت .

یاد سربندها ی سرخ ، که نام ائمه برروی آنان حک شده بود و بچه ها دوست داشتند با سربندها به خاک سپرده شوند.

یاد ذکرهای شب عملیات بخیر ، که همه آرزوی دیدار یار را طلب می کردند.

یاد پلاک ها بخیر ، که خیلی از آنها صاحب نداشت و خیلی از رزمنده گان بخاطر اینکه همانند حضرت فاطمه (س) گمنام باشند به گردن نمی انداختند.

یاد دوستان ورفقا وبچه های محل و همکلاسی ها ی با مرام بخیر ، که هر کدام از اینها بخاطر حفظ و حراست از این مملکت شهید و مفقودالاثر و جانباز شده اند.  


فتح قادسیه!!

 

صدام بی خرد را اغوا کردند که برو و فتح قادسیه را تجدید کن و ایران یک لقمه چرب و نرمى است که به آسانى مى‏شود او را بلعید! و این احمق هم بدون اینکه توجه به اطراف قضایا بکند، به واسطه آن غرور شیطانى که داشت و آن اغواهایى که شیاطین به او کردند و او را وادار کردند به اینکه حمله به ایران بکند. این کار ابلهانه را کرد و جزاى خودش را دید و دارد می بیند .

امام خمینی (ره)

صحیف نور جلد 15 صفحه 401