سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات دفاع مقدس (جبهه و جنگ)،کرامات شهدا
درباره ما
خلیل رنجبر[18]

این وبلاگ در جهت ابراز ارادت به شهیدان هشت سال دفاع مقدس طراحی و سعی در ارائه مطالب ناب و مستند را دارد . امیدوارم که راضی باشید و از نظرات سازنده تان این حقیر را بهره مند گردانید. در ضمن این وبلاگ در پایگاه ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و در سایت پیوندها جزو سایت های مفید قرار گرفته است. peyvandha.ir/1-5.htm

ویرایش
جستجو


وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها
دوشنبه 95/1/2 4:4 ع

خواب بودم که دیدم کسی داره صدام میکنه
-محمد پاشو!پاشو چقدر می خوابی!
گفتم : چته نصفه شبی ؟بذار بخوابم.
گفت : پاشو،من دارم نماز شب می خونم کسی نیست نگاه کنه.!!!
هر شب به ترفندی برای نماز شب بیدارمان میکرد.عادتمان شده بود.




برچسب ها : لبخند بزن برادر  ,


      
دوشنبه 95/1/2 3:20 ع

چشم باز کرد خودش را روی تخت بیمارستان دید.
بدنش کرخت بود و چشماش خوب نمی دید.
فکری شد که شهید شده و حالا در بهشت و هنوز حالش سر جا نیامده تا بلند نشود و تو دار و درخت های شلنگ تخته بزند و میوه های بهشتی بلمباند و تو قصر های زمردین منزل کند.
پرستاری که به اتاق امده بود متوجه او شد.
اومد بالا سرش. مجروح با دیدن پرستار اول چشم تنگ کرد و بعد گفت:
«تو حوری هستی؟»
پرستار که خوش به حالش شده بود که خیلی زیباست و هم احتمال میداد که طرف موجی شده و به حال خودش نیست ریز خنده ای کرد و گفت:
«بله من حوری هستم»
مجروح باتعجب گفت:
«پس چرا اینقدر زشتی؟»
پرستار ترش کرد و سوزن را بی هوا در باسن مبارک مجروح فرو برد و نعره ی جانانه مجروح در بیمارستان پیچید.
منبع:رفاقت به سبک تانک




برچسب ها : لبخند بزن برادر  ,


      
دوشنبه 95/1/2 3:16 ع

یک عارف بود.
همیشه با وضو بود.
نمازش توام با گریه و شور و حال بود و نماز شبش ترک نمی شد.
معتقد بود؛ هرچه می ‌کشیم و هرچه که به سرمان می‌آید از نافرمانی خداست و همه،
ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد...
سردار شهید حاج حسین خرازی




برچسب ها : یاد و خاطره شهدا  ,


      
<      1   2