سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات دفاع مقدس (جبهه و جنگ)،کرامات شهدا
درباره ما
خلیل رنجبر[18]

این وبلاگ در جهت ابراز ارادت به شهیدان هشت سال دفاع مقدس طراحی و سعی در ارائه مطالب ناب و مستند را دارد . امیدوارم که راضی باشید و از نظرات سازنده تان این حقیر را بهره مند گردانید. در ضمن این وبلاگ در پایگاه ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و در سایت پیوندها جزو سایت های مفید قرار گرفته است. peyvandha.ir/1-5.htm

ویرایش
جستجو


وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها

مادرم که نگران «عبدالله» بود، رو به او کرد و گفت: «پسرم، عبدالله جان! مراقب خودت باش اوضاع جبهه‌ها خیلی خطرناک است.» «عبدالله» با خنده در جواب مادرم گفت: «مادر جان! مطمئن باش من الآن شهید نمی‌شوم من در «بیت المقدس» شهید می‌شوم!در حال دریافت تصویر ...» «عبدالله»، پس از اتمام مرخصی‌اش، دوباره روانه‌ی جبهه شد و در عملیات «بیت المقدس» شرکت کرد و به شهادت رسید؛ طوری که حرفش، در رابطه با شهادتش در عملیات «بیت المقدس»، برای‌مان به حقیقت پیوست. «عبدالله وهاب‌پور»، که اولین اعزامش به جبهه در تاریخ 22/2/61 بود، درست یک سال بعد و در همان روز ـ یعنی در تاریخ 22/2/62 ـ در آزادسازی خرمشهر، به فیض شهادت رسید.

راوی:خانواده شهید

منبع:کتاب پابوس صص23-24




برچسب ها : کرامات شهدا  ,


      

 

وصیت نامه شهداء را مطالعه کنید که انسان را می لرزاند و بیدار می کند.‍ [امام خمینی (ره)]

وصیتنامه شهید منصور فرقانی

از نوشته سردار شهید «منصور فرقانی»

پاکم کن و خاکم کن

خدایا! تو خود حالم را بهتر از من می شناسی، خدایا از روی رحمت بیکرانت اول پاک و مخلصمان کن، سپس شهادت را نصیب این بنده گناهکار کن، نمی دانم چطور با این همه تقصیر این نصیب را می خواهم، حتما بجز رحمت تو که هم غرق آنیم و هم غافل از آن نیست. خدایا! از تو، توبه قبل از مرگ، راحتی حین مرگ و مغفرت بعد از مرگ و عفو در موقع حساب را می خواهم.

منبع : http://tabriz92.ir

 




برچسب ها : وصیت نامه شهدا  ,


      
پنج شنبه 93/7/3 2:57 ع

 

صدام بی خرد را اغوا کردند که برو و فتح قادسیه را تجدید کن و ایران یک لقمه چرب و نرمى است که به آسانى مى‏شود او را بلعید! و این احمق هم بدون اینکه توجه به اطراف قضایا بکند، به واسطه آن غرور شیطانى که داشت و آن اغواهایى که شیاطین به او کردند و او را وادار کردند به اینکه حمله به ایران بکند. این کار ابلهانه را کرد و جزاى خودش را دید و دارد می بیند .

امام خمینی (ره)

صحیف نور جلد 15 صفحه 401

 




برچسب ها : ادبیات مقاومت  ,


      
پنج شنبه 93/7/3 1:33 ع

توی نقاهت گاه یه دختر کم حرف به اسم مریم بود؛ که چون بعد از تصادف خیلی دیر به بیمارستان رسونده بودنش ، قطع نخاع شده بود. اون اوایل که آوردنش از بس جراحتش شدید بود و عفونت کرده بود ، توی اتاقش بوی خیلی بدی می اومد. به همین خاطر کسی حاضر نبود بره اونجا؛ ولی تهمینه هر شب می رفت بتادین می ریخت روی شکستگی پاش و عفونتش رو پاک می کرد. لباس تمیز تنش می کرد و ملافه سفید رو می کشید رو تختش. توی اون شش ماه که مریم تهران بود ، دیگه اتاقش همیشه بوی گل می داد؛ چون همیشه یه شاخه گل مریم کنار پنجره اش بود.

شهیده تهمینه اردکانی

تولید : 1339

شهادت : 1372

علت شهادت : سقوط هواپیمای نظامی در ارمنستان

برگرفته از : قطار احمر ، صفحه 45

امام کاظم علیه السلام فرمودند:

کمک به ناتوان ، بهترین صدقه است.

بجار الانوار ، جلد 75 ، صفحه 326




برچسب ها : چادرهای سرخ  ,


      
پنج شنبه 93/7/3 1:22 ع

 

صدا به صدا نمی‌رسید. همه مهیای رفتن و پیوستن به برادران مستقر در خط بودند. راه طولانی، تعداد نیروها زیاد و هوا بسیار گرم بود. راننده خوش انصاف هم در کمال خونسردی آینه را میزان کرده و به سر و وضعش می‌رسید. بچه‌ها پشت سر هم صلوات می‌فرستادند، برای سلامتی امام، بعضی مسئولین و فرمانده لشگر و ... اما باز هم ماشین راه نیفتاد. بالاخره سر و صدای بعضی درآمد: «چرا معطلی برادر؟ لابد صلوات می‌خواهی. اینکه خجالت نداره. چیزی که زیاد است صلوات.» سپس رو به جمع ادامه داد: «برای سلامتی بنده! گیر نکردن دنده، کمتر شدن خنده یک صلوات راننده پسند! بفرستید.»

 




برچسب ها : لبخند بزن برادر  ,


      
<      1   2   3